Friday, May 31, 2013

اصلاح طلبان لطفا تصميم بگيرين به خامنه اي راي بدهيد ... يا رد صلاحيت مي شود ... يا كناره گيري مي كند ... اگرم هيچيك از اينها نشود ... راي اش را نمي شمارند و مي گذارندش در حصر.


Thursday, May 30, 2013

سهل انگاري
يا
خشم

تو
يا
من

كداميك مي رساند ما را به اينجا كه هستيم ...

بيشتر مي توانستم بنويسم اما حتي از نشانه هايشان در خودم بيزارم. از خشم ... و از سهل انگاري.


Wednesday, May 29, 2013

هیچکسانی برایم به اندازه ی آدمهایی که آماده اند -انگار همیشه آماده اند- تا عاشق بشوند حوصله سر بر نیستند ... مهربان و چیزفهم و باگذشت و همیشه آماده ی کمک و ... اما ...


Monday, May 27, 2013

ای میل امروز از یک دوست عزیز مجازی:


««
گشتم دنبال آدرس ایمیلت. کلی احساساتی شده بودم و می خواستم چیزهایی در این مایه ها برات بنویسم که مثلاً اگر ما نزدیک تر بودیم قدری و دوست تر، شاید از تو چیزهای زیادی یاد می گرفتم از دل و از جان، شاید بهت دل می دادم... سراغ گوگل رفتم تا آدرس ایمیلت را پیدا کنم، من را هدایت کرد یه وبلاگت. جایی که قدیم ترها، پیش از سیطره فیس بوک هر روز می دیدمش، شروع کردم به خوندن اما انقدر از ریپابلیکن پارتی و کورپوریشن ها و نئوکلونایزیشن نوشتی که حسم از دست رفت! پنداری وسط میان جنگ پرت شده باشم بی هیچ وارنینگی! اما در نهایت ایمیلت را پیدا کردم اون پایین
»»

بامزه است زندگی من ... من ان سالهایی را که آنفدر به تو دل بسته بودم که هیچ چیز .. هیچ چیز .. هیچ چیز دیگر برایم مفهوم نبود را به عنوان بخشی از زندگی ام می پذیرم ... اما دوستش ندارم ... وبلاگ را نبسته ام ... حتی نوشته هایی را که اساسا دیگر دوست ندارم را بر نداشتم .. فکر کردم: این هم بخشی از این زندگی پر از خطا
توی همان وبلاگ برگشتم و خودم شدم. خود امروزم. خود پیش از تو. خود بعد از تو. (نمی نویسم: "خودِ بدون تو" چرا که سالهاست ماهیتم را بی واسطه ی وجود تو باز یافته ام)

اما بسیاری از دوستانی که خیلی هم دوستشان دارم ... یزدانه و بهاره و سام و بسیاری دیگر که غیر ممکن است بشود اسم شان را اینجا اورد من را به واسطه ی ان سالها دوست گرفته اند ... به واسطه ی سالهای دردناک و طولانی عاشقیت ... سالهای "من بدون تو"

و هرگز من را اینطور که هستم -وقتی که تو در میان نیستی- دوست نمی گرفتند .. یک انسان عاصی معترض خشمگین ... بی گذشت و بیهوده ... که حالش از همه ی مناسبات این جهان به هم می خورد ..... و با اینکه گوشه ای درغار خودش قایم شده است ... نمی تواند خفه خون بگیرد.


Monday, May 20, 2013

A friend on Facebook: If I had a rocket launcher... I'd melt it down into peace signs and give them away.



Saturday, May 18, 2013

HUMAN RIGHT CAMPAIGN: کارزار برای راست کردن همه ی مردم جهان! (حالا با کودتا یا اشغال نظامی یا بمباران)


بر اساس استانداردهای غربی ... امروز چند تا لغت اختراع کرده ام: تروریسم اندیشه: نوشته های عذرا لونت تروریسم اخبار: مدیا تروریسم کاراکتر: هارپر و تبلیغاتش بر علیه جاستین ترودو و استفن دیان تروریسم تاریخ: مراسم به خاک سپاری مگی تاچر تروریسم زمین: تار-سند اینداستری


Thursday, May 16, 2013

از کوه های ایران برای من غم دوریشان مانده است ... برای تو زلزله های خانه براندازشان.


Wednesday, May 15, 2013

گلوبال وارمینیگ عبارت علمی است برای خشم ابرها و رودخانه ها و اقیانوسها که می بارند و سرریز می کنند و می تازند


Tuesday, May 14, 2013

Don't you see? After water and Energy and Military ... They have finally privatized the government



Sunday, May 12, 2013

on Esso Gas Station Pump: َThe vaoupr has been tested on animals and lab results show that it could cause cancer in animals exposed to it.

یعنی سیگار و بنزین و سلاح های جنگی و ... عکسهای مربوط به تست سلاح و سیگار را دوی حیوانات دیده ام ... در لابراتوراهای کورپوریشنها (در غرب که دولتها هیچکاره اند) چه جنایاتی به اسم تحقیق و ازمایش صورت می گیرد


Saturday, May 11, 2013

ژانر اینهایی که توی امریکا به این اوبامای قاتل یا ان کلینتون رای می دهند و حرفشان این است که خُب امریکا همین است ... ریپابلیکن پارتی و دمکرات پارتی ... و تو مجبوری بین این دو تا انتخاب کنی ... و با شنیدن اسم «ران پال» یا «رالف نادر» تایید می کنند که هر چند انها انتخاب های بهتری هستند اما هرگز رای نمی اورند و به قدرت نمی رسند ... و رای به انها دور ریختن رای ... و همچنین بالا بردن احتمال انتخاب رقیب دمکراتهاست ...

اما به ایران که می رسد می گویند که سیستم هرگز درست نمی شود و باید انقلاب کرد ...
من نمی فهمم ... امریکا که دمکراتیک هم هست (هِر هِر که نقش امریکا را در این همه کودتاهای خونین و ناجور صد سال گدشته باید از دولت دمکراتیکش جدا کرد ) و مردم حق انتخاب دارند (مور هر هر) و آزادترین کشور جهان است (دارم رو زمین غلط می زنم از خنده چون زندانبانی زندانهای بقیه ی جهان بدمدل زیر نظر امریکا بوده است در صد سال گذشته) به نظر می رسد که درست نمی شود و همیشه در ان باید بین بدتر و بدترین انتخاب کرد ...

چرا 150 سال است که در امریکای دمکراتیک به تغییر سیستم نمی شود فکر کرد؟
حالا چپها می گویند کورپوریت استیت و امپریالیست و از این حرفها ... و می گویند مدیا حکومت می کند ... من اما فکر می کنم کشوری که 57 و نیم میلیون مردمش به میت رامنی رای می دهند ... یک چیزی تویش از بیخ خراب است ... و چه چیزی مرا از زندگی بیزار می کند؟ اینکه یوتوپیای بخش عمده ای از مردم جهان ... و روشنفکرهاشان و خارج گشته هاشان هم امریکاست ...

تاریخ 500 سال گذشته ی امریکا را کجا می شود خواند اخر؟
بی شباهت به استکهلم سیندرم نیست این!


Friday, May 10, 2013

امروز یک جور دیگه شاملو را درک می کنم ... وقتی که از «عشق عمومی» حرف می زند ... مقابله با پرایوتایزیشن عشق! عشق خصوصی نه!


Thursday, May 9, 2013

حمد شاه مسعود هم به اروپا رفت و از طالبان و توعی از اسلام که ترویج می کردند سخن گفت و از «جامعه ی جهانی» برای حل مشکلان افغانستان کمک های مردمی خواست .... و از کمک پاکستان و بن لادن به طالبان صحبت کرد.

این همان بن لادن و پاکستان هستند که از حمایت مالی و نظامی امریکا برخوردا بودند.





According to a 55-page report by the United Nations, the Taliban, while trying to consolidate control over northern and western Afghanistan, committed systematic massacres against civilians. UN officials stated that there had been "15 massacres" between 1996 and 2001 and that "[t]hese have been highly systematic and they all lead back to the Ministry of Defense or to Mullah Omar himself." The Taliban especially targeted people of Shia religious or Hazara ethnic background. According to a report by the United Nations, the Taliban and other militants were responsible for 76% of civilian casualties in 2009, 75% in 2010, 80% in 2011, 80% in 2012. In 2011 a record 3,021 civilians were killed in the ongoing insurgency, the fifth successive annual rise.

In early 2001 Massoud addressed the European Parliament in Brussels asking the international community to provide humanitarian help to the people of Afghanistan.[138] He stated that the Taliban and al-Qaeda had introduced "a very wrong perception of Islam" and that without the support of Pakistan and bin Laden the Taliban would not be able to sustain their military campaign for up to a year. On this visit to Europe he also warned that his intelligence had gathered information about a large-scale attack on U.S. soil being imminent.





جرج بوش حمله کرد و افغانستان را با خاک یکسان کرد بی انکه به طالبان اسیبی برسد از انجا که طبعا یک گروه تروریستی از هیچ چیز بیش از جنگ نمی تواند بهره گیری کند. طالبان امروز با توان گسترده تری در تمام منطقه مشغول خرابکاری است.

***

امروزدمکراتها بر سر کارند در امریکا ... و نوبت سوریه است.
فردا؟


Tuesday, May 7, 2013

تو خونه ی من «اف وُرد» ایرادی ندارد ... فعل «فاکینگ» که کار بدی نیست که بچه را از ان نهی کنم ... صفت «فاکینگ» هم به والله که برای خیلی چیزها مناسبه و جانشین مناسبی نداره:
فاکینگ کِنیدیَن گاورنمنت
فاکینگ ان-آر-ای
فاکینگ امریکن آرمی
فاکینگ واتیکان

اما «کِی وُرد» وجود داره ... تا یاشار کلمه ی «کیلینگ» را به کار می بره ... و «ش» وُرد وجود داره ... تا یاشار کلمه ی «شوتینگ» را به کار می بره ... و «دبلیو وُرد» وجود داره تا از «جنگیدن» یا «وار» حرف می زنه ... من از جا می پرم و بهش می گویم که این افعال قابل قبول نیستن!

می بینی ... هر چی هم ادعای ازادی مطلق داشته باشی ... یک جاهایی خط قرمز داری ... یکجورهایی خیلی بیشتر و تنگتر از خط قرمزهای مهمل عوامانه.


Monday, May 6, 2013

بابا شما را به حق خون شهدا اینقدر ملت را به خون شهدا قسم ندید که رای بدهند یا رای ندهند ... تو ایران مرتب به خاطر خون شهدا ما را تحت فشار می گذاشتند ... اینجا هم.
هرگز من عقایدم را به واسطه ی شهادت یا زندانی بودن یک ادم خیلی نازنین که خودش تصمیم گرفته است برای تغییر شرایط اجتماعی جانش را به خطر بیاندازد و یا فدا کند تعریف نمی کنم.
کسی به گردن من حقی ندارد تا مرده یا زنده بودنش یا نبودنش اینده ی مرا تعریف کند.


Sunday, May 5, 2013

نسانوفوبيك شده است
Humanophobia

مثل حيوانات.


Saturday, May 4, 2013

داستانهاي من و ياشار يوسف:

اول: در حمام مشغول بازي توي وان: "مامي من از اين دايناسورها مي خواهم"! و دايناسورهاي چسبيده روي كاشي را نشان مي دهد. مي گويم كه باشد كه از خاله ريحانه اش مي پرسم از كجا خريده است. گريه مي كند. خانه را تميز مي كنم. عصباني مي شوم: "ميداني كه الان نمي توانم كاري بكنم" گريه مي كند. مي گويد: "مي خواهم گريه نكنم اlما نمي توانم جلوي اشكم را بگيرم."
عصباني تر مي شوم "چيزي از چيزي كه وجود ندارد درست نكن! هيچ كس يك دراما كويين را دوست ندارد."*

Don't make something out of nothing. No one likes a drama queen.

به ارامي سعي مي كند گريه اش را فرو بخورد. مي گويد: " يو ميِك مي سَد!"

دوم: مي گويد كه تورتيلا و ماست مي خواهد و مي ايد توي آشپزخانه. مي گويم كه نمي شود كه يكربع ديگر غذا حاصر است. كه ماهي پخته ام با سيب زميني و سبزي پخته. بغض مي كند: "تو به من غذاي كافي نمي دهي" با كفگير مي زنم روی ماتحتش : "برو رد كارت وروجك!"

سوم: به زانويش مي گويد: "يو ار بد گاي!' مي پرسم كه چرا. مي گويد كه زانويش شوتينگ گان دارد و به مردم شليك مي كند. مي پرسم كه خيلي بايد مراقب زانويش باشد. زانويش ممكن است كسي را شوت كند كه مامي و ددي بيبي ديگري ست. مي پرسم: "مي خواهي به مامي شوت كنند؟!" مي گويد كه نه. مي پرسد كه انوقت چه مي شود. مي گويم كه مامي را مي گذارند در خاك. رويش نهالي مي كارند. مامي مي رود توي نهال و درختي مي شود. خاك مي شود و درخت. به فكر فرو مي رود. مي رود به اتاقش.



Thursday, May 2, 2013

وقتي ادمي را دوست مي گيري كه حس مي كني از آن تعادل لازم براي دوستي برخوردار نيست ... و مي داني كه خودت هم ان تعادل لازم را نمي تواني ايجاد كني... كه دوستي ات ممكن نيست از اين بيماري در امان بماند ... و بعد از او پرهيز مي كتي ... و ناراحتش مي كني ... جه حالي داري.؟
من آن حال را دارم.


Wednesday, May 1, 2013

Iran is becoming the New USA, Its government fights Al Qaeda in Syria where USA supports and finance them, to defend Asad, and supports Al Qaeda inside Iran, where USA defies them (really defies them?!), to defend "..." (defend what really? )