Wednesday, May 28, 2003


محيط وبلاگ نويسي محيط جالبي است. باور نمي كني؟ نمي دانم شايد نه و راستش چندان مهم هم نيست. وقتي در فرودگاه پيرسون در ترمينال پروازهاي داخلي در انتظار آمدنش بودم فكر مي كردم كه اين شايد يكي از مهمترين چيزهايي بود كه مرا جدا مي كرد از آن دسته كه تعلق نداشتن به آن، ترا مي ترساند. نمي دانم ”اين“ دقيقا چيست، اما هر چه هست از جنس تو نيست و مورد قبول تو نيست، ”اين“ كه من هستم و به آن باور دارم.

علي آمد. ساده و صميمي. در فرودگاه از همان دور كه امد شناختمش. خوب راستش ما مجموعاً شش-هفت ماهي است از همين طريق وبلاگ و نظرخواهي و چت همديگر را مي شناسيم. علي -كه در ونكوور دانشجواست- مي خواهد برود ايران و پيش از آن تصميم گرفت كه يك سري بيايد تورنتو. خلاصه به هواي آمدنش خانه را آب و جارو كردم (كه در بهار و تابستان با اين همه برنامه ي دَدَر و دودور كمتر به آن مي رسم!) و برنامه ريزي كردم كه با هم به يكي-دو سفر برويم به كيلارني پارك و آلگان كويين پارك. يكي با كوله پشتي و پياده، يكي با كانو. البته گمان نمي كنم كه بشود چرا كه در ده روز نمي شود همه ي اين كارها را كرد. هوا هم كه بفهمي نفهمي سرد شده است دوباره و نمي شود راحت رفت كمپينگ.ولي خوب برج سي.ان. (C.N.Tower) هست و آبشارا نياگارا هست و مونترال مي شود رفت و ....

ديروز سر كار نرفتم و با هم رفتيم به تورنتو گردي. تورنتو وقتي كه با دوستي در آن بگردي شهري ديدني مي شود. باور نمي كني؟ مي تواني يك سر بيايي پيش من. خواهي ديد.

No comments: