Monday, September 24, 2012

سالهاست حوصله ی بازی کردن ندارم.
بعد از فرو افتادن اخرین پرده بر نمایش مهیج تو شاید.
.
.
.

بازیگری نمی دانم ... بازیگری نمی خواهم.
و بازیگوشانند ....


Thursday, September 20, 2012

یک پتیشن امضا می کنم (!!!) علیه عده ای که از سگ و گربه ی زنده به جای طعمه ی زنده برای شکار کوسه استفاده می کنند ... عکسها و شرح قضیه که برای دیوانه شدنم (بله بله دیوانه تر شدن!) کافی هستند ...

پتیشن دیگری امضا می کنم (!!!)  علیه زنده زنده پوست کندن گروهی جانوران در صنعت چرم ... و شرح ماجرا ... گفتن ندارد

پتیشن دیگری امضا می کنم (په!!!)  علیه «Canada Goose» و کلیپی می بینم از تحوه ی بسیار بیرحمانه ی شکار کایوتی و روباه برای پوستشان  ... و دیدن آن ... گفتن ندارد

پتیشن بر علیه کشتار دلفین، بر علیه قصابی بیرحمانه ی سگها در رستورانهای کره ی جنوبی، پرورش و کشتار بیرحمانه ی مینک و سیل ...

***







می دانی ... چیزهایی هستند که تنها از ذهن بیمار انسان ممکن است ترشح شوند ...
و همه مان بهشان عادت کرده ایم ... چیزهایی مثل «طعمه ی زنده» و «سوار حیوانهای دیگر شدن به جای پیاده رفتن» یا «خوردن نوزاد زاییده نشده ی گوسفند ... یا همان بره تو دلی»  ... «آزمایش کردن های بیرحمانه و عجیب و غریب روی جانوران خصوصا میمونها که باهوش و هوشیار  و اجتماعی و احساساتی اند »... و ...

چیزهایی هستند که تنها از ذهن بیمار انسان ممکن است ترشح شوند ...
و همه مان بهشان عادت کرده ایم ... هر کداممان بعضی از این اعمال  را ممکن است  دوست نداشته باشیم .... اما در مجموع یک چیز ساده را فراموش می کنیم ... که مشابه ارتباطمان با انسانهای دیگر،‌ ما هیچ حقی روی زندگی هیچ حیوانی نداریم. که زندگی یکبار به هر حیوانی داده شده است ... همانطور که به ما ...
و اینطوری اصلا نمی شود!




Monday, September 17, 2012


دو روز دیگر من یکماه است که وجترین هستم.
حالا شروع کرده ام به دقت (بیشتر از سابق) در لوازم ارایش و بهداشتی ام ... که این روشهای بیرحمانه و غیر انسانی مرسوم روی جیوانات ازمایش نشده باشند ... مدتی است دقتم کم شده است
صابون را و پنیر را و هرچیزی را که کوچکترین عنصر حیوانی در ان دارد ... حذف کرده ام
در بستتی در ادامس ... در موارد پراسسد شده

باید بازگردم بیشتر و بیشتر به هومیو پاتی و نتروپاتی ... برای دردها و درمانهای روزمره ام ... این سخت ترین بخش است ... علم داروسازی بر پایه ی شکنجه ی حیوانات استوار است ..

دوست دارم یک روز زندگی کنم و حس کنم ان روز هر چه کرده ام ... پوشیده ام .. خورده ام و استفاده کرده ام بدون شکنجه و ازار و خشونت به یک حیوان دیگر درست شده باشد


Monday, September 10, 2012

فصل ... فصل ... پارگراف .. صفحه .. فصل ... پاراگراف ... جمله ... جمله ... صفحه ...فصل
چند سال است؟

***

فصل آخر.
صفحه ی آخر.
پاراگراف آخر.
خط آخر.
نقطه.

امروز کتابت را بستم.


Saturday, September 8, 2012

يك چيزهايي هستند كه ادمي را كه من باشم زهره ترك مي كنند ... چيزهايي مثل كاميتمنت ... يك روح و چند تا تن ... تورنتو-ايرانيان ... ناارامي ميات شيعه و سني ... ديكتاتوري پرولتاريا ... لباس سفيد عروسي ... . نژاد آريايي ... خيابانهاي شماره دار ... خانه هاي محله دار .... آدمهاي خانواده دار ... شرف ملي ...سكيوريتي در رابطه عشقي ... عزت ... شهرت ... تو وقتي به موفقيت فكر مي كني ... من وقتي عُقم مي گيرد... دمكراسي مسيحي ... كارگاه تربيت هنرمندِ نقاش و نويسنده و دردمند ... انقلابي مصلحت طلب ... اصلاح طلبِ خشونت طلب ... اجتماعات دياسپورا ... ليبرالِ ضد چپ ... هوم تاون هاي نيويورك و تورنتو در پروفايلهاي فيسبوك ... استارباكس لوگو ... فحاشي تركها به كردها ... تصور اشپزخانه ي "رِد لابستر" ... مقاله هاي سياسي-تاريخي بي بي سي ... تتوي چه گوارا ... New year bash invitation

زهره تركم مي كنند اينها همه ... و اين ارامش كه از تو خالي ست. براي هميشه خالي ست.




Wednesday, September 5, 2012

عجيب نيست كه تو باز مي تواني بروي و من باز مي توانم غمگين شوم؟
دلتنگ نه ... غمگين.
حسي متفاوت ... مي دانم ... اين آخرين بار است.


Tuesday, September 4, 2012

در يك كاندو كه يك تاونهاوس ويلايي دو خوابه ي زيبا است درست در پاي مونت ترامبلان در استان كبك ... امروز مي رود كوهپيمايي ...

اينكه مونت ترامبلان با همه ي پيستهاي اسكي و دهكده ي مجللش ٩٦٠ متر بيشتر نيست (مقايسه با توچال ٣٩٦٠ متري بر انسان خطاست!) هيچ از زيبايي اين روز نمي كاهد