Friday, January 9, 2004

دوستان گرامي ... شورين جان ... بقيه ... تبريك لازم نيست ... نكند فكر كرده ايد كه من توانسته ام سر يك هفته پروژه ي Single Mother شدن را به يك جايي برسانم. ويارانه نپزيد ها!! بابا اگر پيدا كردن همراه ... آنكسي كه لياقت پدري يك پسر شيطون را داشته باشد پسري كه قرار است ژان پل سارتر قرن بيست و يكم شود ( من هم مثل همه ي مادرها فكر مي كنم كه پسر پسر قند و عسل ... شهد و شكر ... ) اينقدر آسان بود كه ... فراموش نكنيد: پيدا كردن همسر اسان است ... پيدا كردن معشوقي ياغي و سنت شكن در قرن بيست و يكم غير ممكن. اما پيدا كردن پدر بچه ... جانم لااقل چند سالي كار مي خواهد.

خودمانيم من از رشد فكري مرد جامعه ي خودمان در عجبم ... مي بينم كه چقدر طبيعي دوستانم اين حق طبيعي زن را شناسايي و با آن منطقي برخورد مي كنند. راستش من از 20 سالگي نصميم داشته ام كه Single Mother شوم اما نمي دانستم اينقدر قضيه براي ديگران مي تواند جا افتاده باشد!! آفرين!

تلفني با دوستي قديمي اما خيلي مذهبي در ايران حرف مي زدم .از شنيدن پروژه كلي عصباني شد. برايش توضيح دادم: بابا مگر شما كه مي رويد خواستگاري – دوستم مرد است و به روش سنتي ازدواج كرده – و بعد از برداشتن و نوشيدن استكان چاي مشهور از روي سيني با كانديداي مورد نظر به اتاق مجاور مي رويد ... به او نمي گوييد كه من مي خواهم در فلان شهر زندگي كنم و اين سبك زنگي را دوست دارم و فلان تعداد بچه مي خواهم و ... ال و بل؟ همين تو: گفتي كه وقتي رفتيد آن اتاق، تو مدتي طولاني از اينكه همسرت بايد چه باشد و چه نباشد حرف زده بودي ... ودخترك در جوابت به سادگي گفته بود: من كسي رامي خواهم كه بنده ي خوب خدا باشد!! هيچ تست خداشناسي خاصي هم در كار نبود. بود؟ به همين راحتي. يعني هر يك از دوستانت كه سن تو و سال تو و تحصيلات تو را داشتند اگر زودتر رفته بودند خواستگاري، مي توانستند به سادگي همسر خانمت باشند ... براي خيلي ها هميشه سادگي اين قضيه دلپذير است. از پيچيدگي فراري اند انگار. تو مي گويي كه تا آخز عمر بر اساس يك امضا با طرف مي ماني ... من مي گويم: ما همراهي را الان شروع ميكنيم و مي بينيم در آينده چه مي شود ... امضا هم لازم نيست.اگر راهمان با هم يكي بود كه چه بهتر ... در غير اينصورت بچه يك پدر دارد يك مادر ... آدمهاي آزاد و آگاه .

پروژه را ادامه مي دهيم. تو چي فكر مي كني؟

No comments: