Friday, October 29, 2004


اي عشق همه بهانه از توست من خامشم اين ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهيوين زمزمه ي شبانه از توست
من اندوه خويش را ندانماين گريه ي بي بهانه از توست
اي اتش جان پاکبازان در خرمن من زبانه از توست
افسون شده ي تو را زبان نيست ور هست همه فسانه از توست
کشتي مرا چه بيم دريا طوفان ز تو و کرانه از توست
گرباده دهي و گر نه، عم نيستمست از تو، شرابخانه از توست
مي را چه اثر به پيش چشمتکاين مستي شادمانه از توست
پيش تو چه توسني کند عقلرام است که تازيانه از توست
من مي گذرم خموش و آرام آوازه ی جاودانه از توست
چون سايه مرا ز خاک برگير کاينجا سر و استانه از توست
ه.ا.سايه

No comments: