Sunday, December 16, 2007

یادداشت اول: کریسمس هیچ حسی در من ایجاد نمی کند ... شاید به جز همان تنفر دایی جان ناپلئونی ام (همه اش زیر سر انگلیساست!) از بیلیونها دلار که بابت خریدهای بیهوده به جیب کاپیتالیسم واریز می شود ... و شلوغی مالها و خیابانها.
هه! حالا که دلتنگی هایم مشمول مرور زمان شده اند دیگر باز عید هم حسی در من ایجاد نمی کند. قبل از اینکه از ایران خارج شوم همیشه عیدها بدحال می شدم و حسی از دورافتادگی تلخ و بی حسم می کرد.
حالا هروقت چیزی می آید و می خواهد دورافتادگی ام را خدشه دار کند رنگم می پرد.

یادداشت دوم: شروعش کرده اند و رهایش هم نمی کنند. بحث سر محدودیت مفهوم Diversity است و نقطه ی مقابلش Integration. بحث می کنند که مهاجرین باید خوشان را در جامعه ی کانادا با اصولش -و حالا هی هم تکرار می کنند که «دمکراسی» و «سکولاریسم»- به کلی Integrate کنند.
با مردم مصاحبه می کنند و شنیدن اینکه «چرا من به عنوان یک کانادایی مجبورم در مرکز شهر مونترال زنان نقابدار و برقه پوش را ببینم و شک کنم که اینجا Quebec است یا عربستان سعودی» هیچ کمکی به هواداران Diversity نمی کند.
زیبایی مفهوم Diversity که ژان ترودو بنیادش نهاد در میانه ی بحث هایی که حول جامعه ی سکولار و هراس از قدرت گرفتن ادیان دیگر در کانادا -و خوب طبعا اسلام با شهرتش به تمایل به دستیابی به جکومت جهانی- و افزایش تعداد مهاجرینی که حاضر نیستند «قوانین» کانادا را بپذیرند هیچ نمودی ندارد.
مطلبی خواندم در خصوص کارگاه هایی که تشکیل داده اند در Quebec و از مردم دعوت کرده اند که بیایند و با هم بنشینند و در این خصوص صحبت کنند.
آمارها هیچ خوب نبودند. بیش از ۵۰٪ مردم مایلند که قانون به نحوی تغییر کند که مهاجرین را ملزم سازند تا Integration در جامعه ی کانادا را به عنوان شروط اصلی مهاجرت بپذیدند. فاتحه ی Diversity ترودی عزیزجان هم دارد خوانده می شود.

در کبک بحث را Accomodation of minority religions می خوانند. خنده دار است که همه ی مذاهب مورد بحث قرار می گیرند و Good Old Christianity برنده ی نهایی است.

یادداشت سوم: اینهفته اخــبـــــــــار از دختر جوانی از خانواده ای مسلمان می گویند که پدرش -گویا- اورا کشته است. سر حجاب گمانم. بماند که بخش اصلی Media به نحواه ای نسبتا منطقی حول و حوش این قضیه می چرخند ... اما حالا این هم کم برای جامعه ای که در هراسی تلقینی از مسلمانان به سر می برد بد نیست.

یادداشت چهارم: دوباره حول شکنجه در Guantanamo بالا گرفته است. دیدن صورتهای خوش آب و رنگ کارگزاران CIA که همه چیز را انکار می کنند و در کنارش صحنه های شکنجه کم آزار دهنده نیست. امریکایی ها هر گونه ارزش انسانی-اجتماعی را که شهار اصلی حمله به عراق و افغانستان قرار دادند بارها زیر پا گذاشته اند و هیچ جنبشی یا اعتراضی در سطح اجتماعی نسبت به عملکرد ظالمانه شان دیده نمی شود.
شکنجه، ربودن متهمین به تروریسم (یعنی عرب مسلمان) از کشورهای دیگر، زندانیانی که مفقود شده اند دیگر مفاهیم ناآشنایی نیستند اما اخباری که لبریز است از بریتنی اسپیرز و انجلینا ژولی و هاکی و فوتبال و کریسمس و موبایل جایی باقی نمی گذارد برای این حرفها.

در غرب دمکراتیک مردم دولتها را انتخاب می کنند، به انها باور ندارند، هر ده سال یکبار یکی از دوپارتی قدرتمند را -لیبرال و کانسرواتیو یا جمهوری خواهان و دمکراتها- را سر کار می آورند و دیگر هیچ توجهی نمی کنند که دولتهاشان چه بلایی سر جهان می آورند.
اینهم یک سایت برای آنها که امریکا هستتند و از برچسب تروریست نمی ترسند.

اینهم برای برنامه ی اعتراضی شان در روز یازدهم طانویه ی ۲۰۰۸ در شهرهای مختلف جهان.

No comments: