Friday, December 18, 2009



به "ن.س." که آسمان دلش بارانی ست

می دانی جانم ... آسان نیست و آسانتر هم نمی شود.
شاید فقط می گذرد.

تنها می شوی و تنهاتر می شوی ...
و همه چیز را از دست می دهی ...
و خودت را هم.
"چطور می شود چیزی را از دست داد که هرگز به دست نمی آید؟
و چیزها همه یکجوری معنای خودشان را از دست می دهند ...
و چیزها همه یکجوری مفهوم می شوند ...
شفافتر.
نزدیکتر.

آسان نیست و آسانتر نمی شود
و خالی می شود.
و خالی می شوی.
تنها می شوی و تنهاتر می شوی و ...
همه چیز را از دست می دهی.
و خودت را هم.
دوست داشتن خودت را ...
و دوست داشتن دیگری را.


به پریدن از بلندی می ماند ...
قوانین خودش را دارد ... محتوم و پایدار.
اما
می شود فاصله ی تا در هم شکستن را شکیبا بود ...
یا تلخ یا گریان یا خشمگین ...
می شود طلب کرد
به واسطه ی قباله و سند ...
یا منطق اشیا ...
به واسطه ی قول ها و قرارها ...
و حقانیتی که تقدم یا تاخر وقایع ایجاد میکنند ...
باور به اصل اصالت غرایز آدمی؛ حسادت، یا تمامیت خواهی
و یا به هزار دلیل منطق پسند دیگر ....
خواست.
و گرفت و گرفت و گرفت بی آنکه سیر شد ...
بده ... بده ... بده.
می شود داد.
بگیر .. بگیر ... بگیر ...
و دیگری را زیر آوار خود له کرد ....
می شود خاموش ماند.
یا هزار دلیل برای مفهوم «حقانیت» تراشید.
می شود پشیمان شد، پشیمان ماند ...
سنگدل ... یا سنگیندل.
می شود رفت.
یا ماند.
مهربان .
... یا خشمگین.

***

من رفتم.


***

تمام می شود
همیشه تمام می شود و چیزی در تو می شکند.
خودت؟
نمی دانم.

بعد از آن دیگر خالی است.
در خاک آن چیزی نمی روید ...
نه عشق ... و نه دوستی.
آرامش است و تنهایی.

***

موهبتی است ...
آمده است تا رهایت کند ...
از مفاهیم ...
از چند و چون.
از خودت.
اگر که بخواهی.

صبور باش جان من .

2 comments:

Anonymous said...

سلام لیلای عزیز .عاشق نوشته هایت هستم .بخصوص وقتی از عشق می نویسی وقتی از عشق می نویسی کاملن متفاوت است و به قول خودت نخ دل آدم کشیده می شود .با آرشیوت دارم حال می کنم .کاش همیشه عاشق باشی دوستم .ولی قبول داری حتی عشق به بچه هم جای خالی عشق را پر نمی کند .برایت دلی پر از عشق آرزو می کنم .

قطره said...

احساس کردم این نوشته علاوه بر س.ن برای من هم هست .بینظیر بود.لذت بردم از تک تک سطرهات.شاد باشی