Monday, February 8, 2010

"دوستت دارم" ... به ازای "دوستت دارم" ...
می مانم ... اگر می مانی ....
می خواهم ... اگر خواسته می شوم ...

خشم به ازای خشم.
بی تفاوتی ... در جواب بی تفاوتی.
همه چیز به ازای همه چیز.

کوهن می خواند !"You call it "Love" ... I call it "Room Service ... البته "Inclusive "Room Service ...

من به آن چه می گویم؟ ... نمی دانم ... و دیگر حتی مهم هم نیست.

در این شهر ... دلم برای هرچیز ابسولوت تنگ می شود.

2 comments:

مینا said...

هر چیز ابسولوت؟ پیدا می شود اصلا؟

Anonymous said...

مدتهاست هرروز سرمی زنم به عاشقانه هاتون معتادشده ام وحسود آن همه عشق ابی آبی نرم روان وفضول که چرا ازش دور شده اید