Saturday, March 13, 2010

آزارم نداده‌ای
فقط در انتظارم گذاشته‌ای
آن ساعت‌های دردآور
پر از مارها
زمانی که قلب من باز ایستاد و تن من یخ شد
می دانستم که می آیی

رنجی نبردم عشق من
تنها انتظارت را کشیدم
می دانستم که می آیی
زنی دیگر که دوستم می‌دارد
زاده از زنی که مرا خوش نداشت
با همان چشمان، همان دست‌ها و همان دهان
اما با قلبی دیگر
که در سپیده‌دمان کنار من بود
گویی هماره همان جا بوده
تا برای همیشه با من گام بردارد

پابلو نرودا- احمد پوری
SOURCE: تلخ مثل عسل

No comments: