Thursday, May 6, 2010

یک لطیفه ی مشهور است که یکی میرود پیش روانکاو میگوید: برادرم دیوانه است، فکر میکند مرغ است!، روانکاو به او میگوید: خوب چرا پیش من نمیآوریش؟. و او جواب می دهد که: چون به تخم مرغهایش نیاز داریم!

واقعا خیال می کنم که این خیلی شبیه نظر من درباره روابط اجتماعی است. این روابط ذاتا احمقانه و پوچ هستند ولی ما آنها را ادامه... میدهیم چون به تخم مرغها احتیاج داریم ... "

آنی هال ... وودی آلن ...

No comments: