یادداشت شاعر: شاید بی ربط ترین کاری که یک آدم می تواند انجام دهد نوشتن توضیحی بر سر شعر است... تابستان گذشته تهران پر بود از صدایی که در گوشمان می گفت:«جنازه های بسیاری در سردخانه های میوه یخ زده اند.»...برای امیر جوادی فر و دیگران
سرزمین مرا با چقدر وثیقه آزاد می کنید
Mehdi Owrand
Listen here
کلمات آخر را بریده
بریده
به هم می دوخت
کسی که سی و دو حرف را در دهانش شکسته بودند
و در سردخانه
مرگ
در جعبه های میوه آرام می گرفت
و جمجمه های بی نام
در جعبه های انگور
یاقوت چشم های تو را می جستند
و در جعبه جمجمه ها هزار خیال نارس چیده می شد
تهران بی تمام که تا چشم کار می کند در تو بزرگ شدم
چرا مرا در کوچه های بن بست به جا می آوری
این همه دیوار را چطور بالا آورده ای
حالا منم
بالا بیاورم
تو را چگونه می میراند عجوزه ای که این همه از مرگ
و مرگ
تابوتی است که در سینه اش می تپد
بگو سرزمین مرا با چقدر وثیقه آزاد می کنند پیش از آنکه بمیرانند
تهران ریخته از لای انگشت های فراموشی
بگو شب ها چطور می خوابی با این همه روح سرگردان
چه خوشگل شده ای با این همه عکس برگردان روی جلد دفتر نقاشی ات
هر وقت کسی در تو می میرد
چهره ات زیباتر می شود
من کشته توام
تو مرده منی
شهر آهنی
شهر سردخانه هایی که در آن مرگ تازه می ماند
قوادها
در میان جسدهای برهنه
در سردخانه های تو از کشتار روز حرف می زنند
آن قدر توی حرف هم دویده اند
که پاهایشان
بوی خون تازه می دهد
تهران در به در
که ستاره هایت را از تو گرفته اند
زیر سقف کدام آسمان
دوباره
ستاره هایت را
روشن می کنی؟
2 comments:
Kheili Like!
Mohsen Shafizadeh
هرگز نخواب كورش! دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد ، رستم در اين هياهو گرز گران ندارد ، روز وداع خورشيد ، زاينده رود خشكيد ، زيرا دل سپاهان نقش جهان ندارد ،بر نام پارس دريا نامي دگر نهادند گويي كه آرش ما تير و كمان ندارد ، درياي مازني ها بر كام ديگران شد دارا كجاي كاري؟! دزدان سرزمينت بر بيستون نويسند اينجا خدا ندارد! هرگز نخواب كورش اي مهر آريايي بي نام تو وطن نيز نام و نشان ندارد سالروز درگذشتش گرامي باد
Post a Comment