خیلی خوشگل شده است -می دانم ... حکایت سوسکه است و دیوار و مامانش-
پدرش دوستش ندارد ... پرستشش می کند ... بی آنکه بداند روزی چند بار تکرار می کند: چطور شد که اینطوری شدی؟
و اینرا با چنان عشقی می گوید که دل آدم آب می شود.
مجموعه ی زیبایی هستند ... پدر و پسر.
اوقاتی که در کنارم هستند ... آرامترم.
No comments:
Post a Comment