می گوید: "مامی بچه ها در مدرسه می گویند که صورتی رنگ دخترهاست و آبی رنگ پسرها"
می گویم: " باز؟ مامی رنگ که جنسیت ندارد ... دختر و پسر ندارد ..." و به شلوار خانه اش اشاره می کنم: "ببین شلوار خودت صورتی است"
با حرارتی تازه می گوید: "معین می گوید! (معین دختر ی اسراییلی ست
که مثل یک فرشته ی صورتی لباس می پوشد ... بی نهایت هم خوشگل است) من
هم بهشان گفتم! بهشان گفتم! گفتم صورتی می تواند رنگ پسرها هم باشد!" با
قدرت می گوید و سرپایی های صورتی هلو کیتی اش را می پوشد و می رود با
لگوهایش بازی کند.
می گویم البته مامی خودش صورتی دوست ندارد ...
تازه دختر هم هست ... ابی دوست دارد. می گوید: "من هم ابی دوست دارم مامی
... اما صورتی هم می توانم بپوشم!"
می گویم: "آفرین! بهشان گوش نکن مامان! هیچوقت!"
1 comment:
وقتی می بینم از زبان یاشار مطلبی می نویسید خیلی خوشحال می شم .
انگار باورش سخته
سلامت باشه همیشه و روزهایی رو ازش بخونیم که دنبال دخترا بیافته و هی بیاد خونه به مامانش گزارش بده
Post a Comment