و
گرگ گرسنه و خشمگين ناخنهايش را سوهان مي زند و مي نشيند منتظز تو كه قصه
اي برايش بنويسي كه در ان شنگول و منگلول را خورده است و سير و پر با حبه ي
انگور بازي مي كند تا وقت گرسنگي بعدي
و ننه بزبزي يك جايي در اخوري به بندي بسته است و باز حامله است تا برايش بزغاله هاي لذيذ بياورد
No comments:
Post a Comment