حالا که اعتراف کردم که گاهی
وسوسه می شوم که خرخره ی بعضی متکلمین را بجوم ... و البته تف کنم
(سبزیخواری هم باعث دردسر ست) .... یک دسته ی دیگر را هم که خیلی باید کنار
من مراقب خودشان باشند یاداوری کنم:
انهایی که تا از خشونت و ویرانی جنگ می گویی می گویند: "تعداد کشته های تصادفات رانندگی در ایران را مگر ندیده ای؟ "
انهایی که نه می دانند و نه می خواهند بدانند که جنگ بر سر کشورهایی که
دستخوشش بوده اند چه می اورد ... خشونت و ویرانی و ناامنی و کودکان فقر و
اوارگی و زنان گرسنگی و ناامنی را نه می فهمند ... نه می توانند بفهمند
انهایی که هر روز وقتی از می شنوند بمبی در عراق منفجر شده است و جان ده
ها نفر را گرفته است سرشان را تکان می دهند که: "این وحشی ها"
و
نه می دانند و نه هرگز خواهند دانست که فاجعه ی جنگ و دوران جنگ و دوران
بعد از ان تا چندین نسل جامعه ی جنگزده را چگونه در خودش خواهد سوزاند.
ایراد از من است: چندین سال گذشته است من هنوز به تصور کودکان گرسنه و
یتیم و اواره ی ناشی از صنعت پیشرفته و مدرن جنگ عادت نکرده ام.
No comments:
Post a Comment