جوان بوديم
و عشق شرط لازم بود.
براي بودنمان ... براي گذشتن از تيرگي شبي كه براي روح جوان و بي تابمان سحر نمي شد.
بزرگ شديم. به سختي ..گام به گام. و به درد.
و آموختيم كه عشق شرط كافي نيست.
و چيزي كه كفايت نمي كرد لزومش را از دست مي داد ... روز به روز ... هفته به هفته ... و سال به سال
چيزي كم كم فرسوده و نخ نما ... كه يكجايي ... ناگهان انگار حتي اضافه مي نمود ...و ميشد كناري بر زمين گذاشتش ... و راه را ادامه داد.
با ته مايه اي از تلخكامي.
تلخكام مانده ام. سالهاست.
و عشق شرط لازم بود.
براي بودنمان ... براي گذشتن از تيرگي شبي كه براي روح جوان و بي تابمان سحر نمي شد.
بزرگ شديم. به سختي ..گام به گام. و به درد.
و آموختيم كه عشق شرط كافي نيست.
و چيزي كه كفايت نمي كرد لزومش را از دست مي داد ... روز به روز ... هفته به هفته ... و سال به سال
چيزي كم كم فرسوده و نخ نما ... كه يكجايي ... ناگهان انگار حتي اضافه مي نمود ...و ميشد كناري بر زمين گذاشتش ... و راه را ادامه داد.
با ته مايه اي از تلخكامي.
تلخكام مانده ام. سالهاست.
No comments:
Post a Comment