تو فكر مي كني باورهاي من مهم ترند يا حقيقت؟ ... تا حالا باور داشته اي به چيزي ... و نگاهش كرده اي وقتي كه مثل قطره هاي سرگردان آب از لابلاي انگشتهاي انديشه ات مي چكد؟ تا حالا باور داشته اي به چيزي... و ديده اي كه با حركت خورشيد و زمين و ماه، رنگ آن چه تاب بي قراري مي گيرد؟ ... آخر نگفتي، باورها مهم ترند يا حقيقت؟