Thursday, June 26, 2003

اين شعر را سياوش کسرايي در تاريخ بيست و دوم مهر سال پنجاه و هفت به مناسبت اعتصاب نويسندگان و کارگران روزنامه ها در مبارزه با سانسور گفته است. چهار ماه پيش از آن بهمن آرزوها. در اين زمانه ی سياه که مطبوعات در کشورمان باری می برد، بردنی ... خواندنش حس و حالی دارد. از خواندنش من اما دردم می آید ... از اين همه اميد، از اين باور و از اين همه رنجی که می بريم.

به نظر می رسد
که قلب شهر ايستاده است
و تنها
صدای گام سربازان است
که در کوچه ها طنين می افکند
ما، اما
هراسی نداريم
چه درين سکوت
واژه ی مقدس "نه"
گسترشی با ابعاد جغرافيای وطن
يافته است
چه اين بار سرنيزه های قلم
از کاغذها برخاسته
و در برابر سينه استبداد
نشانه رفته است.

ما تنها نبوده ايم
هيچگاه تنها نبوده ايم:
آنک تلاش و خروش خلق
ولی اين بار
سپاهيانی با سلاحی ديگر
به ياری رسيده اند.

دوستان!
به آن کارگر حروفچين از من پيام بفرستيد
حروف را آماده کن
آزادی از راه می رسد.

شعر: پيام
مجموعه شعر: از قرق تا خروسخوان
سياوش کسرايي

No comments: