Thursday, May 20, 2004




غمت در نهانخانه دل نشنيد
به نازي كه ليلي به محمل نشيند

به دنبال محمل چنان زار گريم
كه از گريه ام ناقه در گل نشيند

خلد گر به پا خاري آسان برآرم
چه سازم به خاري كه در دل نشيند

مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي
ز بامي كه خيزد مشكل نشيند

بنازم به بزم محبت كه آنجا
گدايي به شاهي مقابل نشيند

طبيب! از طلب در دو گيتي مياسا
كسي چون ميان دو منزل نشيند؟

No comments: