Sunday, July 27, 2008

برای آنکه به یاد بیاوری -اگر هم برای لحظه ای از خاطر برده ای- که تنهایی، سری به آنها که دوستشان می داری بزن... کمی گوش کن ...خیلی کم.
برای آنکه به یاد بیاوری که رهایی، سری به آنجا که دوست می داشته ای بزن ... کمی درنگ کن. آنقدر که انعکاس صداها و نگاه ها بگذرند.
برای آنکه به یاد بیاوری که از خاطر رفته ای، چندی چند با آنکه از خاطر نبرده ای گفتگو کن... دقیقه ای شاید. تا بعد از فرو نشستن شور دلتنگی.

از رهایی نباید ترسید. باید دوستش گرفت.
با کَمَکی تلخکامی شاید.
از فاصله نباید ترسید.
می شود به آن بازگشت.
با اندوه
و حالا کمی ناباوری.

...

مگر همه ی باورهایت را در گوشه و کنار راه جا نگذاشته بودی جان دلم؟

No comments: