Friday, November 13, 2009

اندر حکایت باز نگشتن

یکی در من ده سال است که اوغ می زند ...
اوغ غ غ غ
از هر آنچه که من در ده سال گذشته در تورنتو به خوردش داده ام ...
و این تهوع هست تا بماند ...
اوغ غ غ غ

می بینی ...
گاهی به دیگری نیازی نداری تا زندگی ات را تبدیل کنی به مرداب ...
این یک زندگی را ... من خودم به گنداب نشانده ام.
بی تو.

2 comments:

Anonymous said...

bi nazir gofti Leila jaan

maryam said...

چه زیبا نوشته ایی بعد از مدتها که از خودت می گویی.
راست می گویی ما تر و تمیز، گند
می زنیم به زندگی