Monday, March 1, 2010


دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنم
صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند
صبوری میکنم تا ترنم نام تو در ترانه کامل تر شود
صبوری میکنم تا مدار, مدارا, مرگ..
تا مرگ , خسته از دق الباب نوبت ام
آهسته زیر لب .. چیزی , حرفی سخنی بگوید
مثلا وقت بسیار است و دوباره باز خواهم گشت!
هه! مرا نمیشناسد مرگ
یا کودک است هنوز و یا شاعران ساکت اند!

حالا برو ای مرگ, برادر , ای بیم ساده ی اشنا
تا تو دوباره باز آیی
من هم دوباره عاشق خواهم شد..

سید علی صالحی

3 comments:

shahrokh said...

تولدت را با قطعه ای از ریلکه مبارک باد میگم: نگاهم درنگی کرد بر ستارگان کاش به یاد نمی آوردم که هیچگاه از راه نمی رسی

دارا said...

تولد؟

email has been sent!

nasim said...

رو صبوری کن در این درد