Monday, March 15, 2010

یادداشت اول: مریضم بد مدل ... و امروز را خانه خوابیده ام ...و گمانم فردا را هم ... در این شهر کسی را ندارم که بهش بزنگم ... و وقت بگذرد ...

خوب بود اگر کسی بود که ...
می شد با او حرف زد و بحث کرد ...
خوب بود اگر کسی بود که ...
... کله اش را بکنم!! .... محبانه!
می بینی ... من شهر ساده ترین ارزوها را ترک کرده ام ... برای همیشه.

***

یادداشت دوم: وقتی چیزی به این نزدیکی .... اینقدر عزیز ... به همین سادگی از دست می رود، رنج اغاز می شود. و این بیشتر از اینکه به از آنچه که از دست رفته است بازگردد ... از حس دردناک ناتوانی در درک حجم واقعی چیزها سرچشمه می گیرد. با خودم فکر می کنم شاید وجودم را از چیزهایی پر کرده ام که در اصل شان ... وقتی بیرون می ایند و زیر آفتاب بهشان نگاه می کنم ... جای چندانی نمی گیرند ...
شاید این حس تنهایی ... این گمگشتگی همیشگی به همین باز می گردد ... به عدم درک واقعیت موجودات.

8 comments:

Anonymous said...

لیلا خانم،
غربت یعنی همین که وقتی مریضی، کسی نیست که یک کاسه سوپ دستت بدهد، که پای درد دلت بنشیند. چاره اش مریض نشدن است تا به این عمق دردها پی نبری. امیدوارم هر ناراحتی از وجودتان دور باشد.
یاسی

مینا said...

همین آرزوهای کوچک بود که من بخاطرشان برگشتم

دارا said...

جملات متقاطع >

واه !!
مگه من مُردم؟ (نمیگم خیل خوانندگانتون) !
با یاهو عینا میشه فون داشت.
اصلا بهتون نمیاد مریض بشین.
یوسف ما وا نگیرن ها !

Leilaye Leili said...

راستش دارا جان ... من معمولا مریض نمی شوم ... کلی هم کلاس می گذارم به خاطرش!! ... ولی ۱۴ ماه شیر دادن گمانم حسابم را رسیده است ... تازگی ها انگار ...

Leilaye Leili said...

مینا جان ... من هیچ تعجب نمی کنم ... خوب باشید هر جا هستید ...
یاسی جان ... چقدر تلخی در همین جمله هاتان هست ... شما هم گمانم ...
به هر حال ممنونم ...

لیلای لیلی

Anonymous said...

لیلا خانم عزیز،
من تمام وجودم سرشار از تلخی است، این را بسیار خوب اشاره کردید.
اگر به یاد آورید من مدتی قبل برای شما یک نامه فرستاده بودم.
سلامتی کامل هم بزودی می آید حتما برای یوسف تان هم که شده.
یاسی

Leilaye Leili said...

آخ آخ یاسی ... دختری در مزارع نفت ...
یاسی جان ... من امسال تابستان یک سفر در بنف و جاسپر را که قبلا رویش کار کده بودم و محقق نشد دوباره طراحی می کنم و تو برو ... یکی دو نفر همسقر هم در کالگری شاید بتوانم همراهت کنم ... برو شاید -اگر مثل من باشی- از زدن به طبیعت کمی بارت سبکتر شود ...

لیلای لیلی

Anonymous said...

سلام لیلا خانم عزیز
ممنون که مرا یادتان بود. مسافرتی که شما برنامه ریزی نمایید باید عالی باشد ولی خواهش می کنم برای من به خصوص خود را به زحمت نیاندازید. همین که مرا یادتان مانده بود با این همه گرفتاری و مشغولیت برای من بسیار است. پیدا کردن و داشتن دوستانی مثل شما از بزرگترین هدیه هاست
یاسی