گاهی فکر می کنم که دستم را دراز کنم و دستت را بگیرم و بازت گردانم به آنجا که جای توست ... مال توست ... و تو در ان گم نمی شوی ... و من در ان سرد و تلخ و دور نمی شوم ... اما آن خشم ... و آن سردی ... آن خشونت نهفته که در تو طرحی از سرمای زمستانی برفگیر و خاموش را دارد بازم می دارد.
انچه را که از آن من است و بین من است با دنیایی که خارج از توست بازشناس -و انچه را که از آن توست- ... و مراو خودت را در هنگامه ی درهایی که میان تو و دنیاهایی که در بیرونت جریان دارند باز و بسته می شوند سرگردان نکن ...
بپذیر ... همه چیز را همانطور که هستند ... و دوستشان بدار همانطور که هستند ... و بگذار تا دوستت بدارند. بگذار من دوستت بگیرم ... دوستت بدارم. همانطور که هستی. همانطور که هستم.
***
دو سال پیش ...من این موقع در ایران بودم ... یادت هست؟
2 comments:
dear Leilaye leili
a lot of hackers in Net trying to get access to somebody's passwords and regarding this aim the best way is to giving him-her a file included with Trojan.
please kindly consider the subject and then take photos from ''Anonymous''
haha ...
Ok Dear ... I will be careful :)
TNX
Post a Comment