Saturday, April 17, 2010


تنها بودم
اما بودا نبودم
و نیلوفری ارغوانی
در سینه ی بلورینم نمی تپید.

در هر زندان دنیا
زندانی ِ فراموش شده ای
و در هر گورستان جهان
عزیز به خاک سپرده ای داشتم

و تنها بودم
مثل ماه
که کوتاهتر از تنهایی من
دیواری نیافته بود.


عباس صفاري

2 comments:

فهیمه said...

زیبا بود مرسی
در خانه ام را می زنند
میهمانه
رفتگرها
نشانی گم کرده ها
کودکان
همه
جز تو
,علیرضا روشن

Elham said...

loved it ...
I'm reading u my friend.