Wednesday, May 26, 2010



گلویم بوی سرب داغ می دهد پدر
بعثی ها به تو تنها دو گلوله زدند
اینها هر روز،
توی دهان من شلیک می کنند!


فاطمه حق وردیان


Picture: فرزاد کمانگر در کنار شاگردانش

3 comments:

تاریک said...

آه رفیق آه رفیق
آیا به من می دهی خانه ایت
را در برابر اسبم
من این چنین غرقه به
خون از دهانه های ایران زمین می آیم
این زخم را می بینی که
تا گلوگاه مرا شکافته
آه رفیق آه رفیق
اگر از خود اختیاری داشتم
این سودا را می پذیرفتم
اما دیگر من نه منم
و این خانه از آن من نیست

لیلای لیلی said...

:(

لیلای لیلی

nasrin said...

sad..sad...sad...sad world...crazy world...