برای اینکه دلم برایت تنگ شده است ...
برای آن گوشه ی بینی که از خشم جمعش می کردی ...
و برای چیزهای زیاد دیگری که خاص تو هستند ...
و من هرجا ببنمشان تنها تو را به یاد می آورم....
برای کلامی که کلام من و تو بود و نه با هیچ کس دیگر.
دلم برایت تنگ شده است
برای آنکه به اسم صدایت کنم ... چشم در چشم.
این نوشته را که خواندم دلم برای حرف زدنهامان تنگ شد.
كاش يكروزي برسد كه در لغتنامهها يكي از تعريفهاي «خيانت»، «خيانت در واژهها» باشد. اينكه بايد براي آدمهاي خاص زندگيمان كلمههاي خاص داشته باشيم يك هنر است. اينكه براي آدم جديد كلمههاي مخصوص آدم قبلي را نگوييم اما «اخلاق است»؛ رعايت نكردنش همان خيانت در واژههاست.
همه اينها آن بالاها يك طرف، آدمهايي كه ته هر نوشته يك خطي يا چند خطيشان براي هر كسي، از خواهر گرفته تا دخترخاله از دوست صميمي تا همكلاسي دوره ايروبيك يا همكار چندين سال پيش مينويسند: بوس يا بوس بوس يا
Miss u sweetie يا Take care و ...
واژههايي غريب و سرراهي كه حس هيچ تعلقي ندارند.
رفيق خارجنشينم آخر ايميل فارسي انگليسياش مينويسد:
Miss & Kiss
من وقت خواندن فقط به همآوايي اين دو كلمه غريب فكر ميكنم كه هيچ هم بوي دلتنگي نميدهد و ناخودآگاه ميدانم كه يك امضاست و به گيرنده ربطي ندارد. "ميبوسمت" چه اشكالي دارد كه دو تا بوس را در هوا ول ميكنند تا چرخ بزند براي خودش. يا "دلم برايت تنگ شده است عزيز من" چه قدر نزديكتر است به دلمان.
آدمها چهقدر دست و دلبازي ميكنند وقت فرستادن دو نقطه ستارهها. به خدا دو نقطه ستاره مال آدمهاي خيلي خاص است.
3 comments:
درد خانوم میلانلو، اما خیلی در سطحه
در مقابل حس عمیقی که شما از دلتنگی هاتون منتشر کردین
به نظرم یه خیلی خوش بحال اونائیکه دوستشون دارین
یه جا خوندم
ممکنه که تو برای دنیا فقط یکی باشی، اما خوش به حالت اگه برای یکی،دنیا باشی
دلم برايت تنگ شده است عزيز من.ميبوسمت
اگه شما در اداره وبلاگ نویسی کار میکردین
و
من رئیس اون اداره بودم
شما رو به جرم کم کاری جریمه میکردم که 2 بار از اولین یادداشت وبلاگتون تا حالا رو رونویسی کنین
حتی یوسف خان هم نمی تونستن شفاعت کنن.
گفته باشم!!!
Post a Comment