Tuesday, December 21, 2010
Sunday, December 19, 2010
از جمهوری دومینیکن بازگشته ام. خسته. و کمی تلخ. از دیدن ملتی که مستخدم ارواییان و امریکایی های پولدار هستند. صدها نفر جان می کنندند تا توریستها تا خرخره از صبح تا شب بخورند ... و زیر افتاب لم بدهند ... و دست به سیاه و سفید نزنند.
به ایران فکر می کردم .. و جنبش سبز ... و این شب تیره ... و سلطه ی نظامیان.
***
من حقیقتا از... شنیدن و خواندن کلماتی مانند عرب و عجم خسته ام. از اینکه یک عده «عرب سوسمار خوار» چنین کردند و چنان کردند ...
طبعا من در دومینیکن ریپابلیک بودم ... جایی که اصلا گذشته ندارد ... کریستف کلمبوس اروپایی متمدن که عرب نبود و مسلمان نبود و لابد سوسمار هم نمی خورد پایش را به انجا گذاشت ... از اروپای متمدن ... همه ۴۰۰هزار نفر جمعیت جزیره به بردگی گرفته شدند ... بر اثر بی رحمی و بدرفتاری اروپاییان، ظرف کمتر از ۴۰ سال ۶۰۰۰ نفر هم از این تعداد باقی نماند ...
۷۳٪ جمعیت مخلوطی است از اروپایی و افریقایی و بومی، ۱۶٪ سفید و ۱۱٪ سیاه.
زیان اسپانیایی است و کمی از بومی و زبان سیاهان مخلوط دارد. نزدیک به ۹۰٪ شان مسیحی هستند و بقیه هم مسلمان و بهایی و بودایی و یهودی ... وتعدادی هم معتقد به ادیان افریقایی. چیزی از دومینیکن ریپابلیک پیش از حمله ی اروپاییان موجود هست؟
اروپایی ها یک ملت را از بین برده اند. نژادش را ... زبانش را ... برده اش کرده اند ...
چیزی که در ایران اتفاق نیفتاد ... ایران را که مغولها و عربها و مقدونی ها بر آن تسلط یافتند ... و ما هنوز بی کفایتی مان را، فقرمان را، فساد مالی و اداری مان را، به شکستمان در یک جنگ در ۱۴۰۰ سال پیش رجوع می دهیم ....
تاریخ امریکای جنوبی و مرکزی لبالب است از تجاوز و تعدی و ظلم ... از کشتار هایی که خواندنشان خواب را از ادم می گیرد ... و ۱۰۰ سال گذشته هم مردم این سرزمینها زیر دست و پای کاپیتالیسم له شده اند ... و باز سر بلند کرده اند ... و باز له شده اند. و فقیرند. فقیر.
ما اما می نشینیم و اشعار فردوسی را تکرار می کنیم و از برتری عجم بر عرب بانگ می زنیم.
هه!
------------------------------------------
قطعاتی از تاریخ دومینیکن ریپابلیک
------------------------------------------
اسپانیایی ها بعد شروع به وارد کردن بردگان افریقایی کردند ... و همین حضور افریقاییان و اروپاییان زبان و فرهنگ دومینیکن ریپابلیک را از بنیان تغییر داد ..
در تاریخش می شود دید که ۱۰۰ سال بعد وقتی قدرتمندان اسپانیایی ها برای غارت پرو از جزیره رفتند و جزبره داشت باز روی پای خود می ایستاد اسپانیا به ان حمله کرد و بخش عمده ای از مردم مستعمره باز از کرسنگی و مرض مردند.
بعد فرانسه قدرت را از اسپانیا گرفت. و بردگی را (که در زمان انقلاب فرانسه ملغی اعلام شده بود) ابقا کردند. بعد هائیتی ان را تصرف کرد ... در ۱۸۴۴ مستقل و جمهوری شد ... با اسپانیا به ان حمله و انرا تصرف کرد ... از زمانی که اسپانیایی ها در مارس۱۸۶۵ کشور را ترک کردند تا ۱۸۷۹ دولت ۲۱ بار عوض شد، و ۵۰ شورش نظامی رخ داد ... و در میان کودتاها و شورش ها و کشتار ها، در زمان جمهوی دوم، بردگی همچنان ادامه داشته است.
بعد دولتهای سرسپرده یکی بعد از دیگری امدند، کشور را به غرب مقروض کردند و در امریکا در سال ۱۹۱۶ جزیره را تسخیر کرد. و بعد سرزمین را از چنگ کشاورزان در اورد و به شرکتهای شکر بخشید ... و شورشهای پارتیزانی مردم سالها به طول انجامیده است. ۸۱٪ کمپانی های شکر جزیره در سال ۱۹۲۶ به امریکا تعلق داشته اند.
با نگاهی سطحی به تاریخش می شود دید که قرن بیستم قرن تسلط کشورهای خارجی است بر اقتصاد. و ظلم ... و استثمارو فقر. و استثمار.
***
و من همچنان کاپیتالیسم را دشمن می دارم ... آنجا که از ناسیونالیسم، از مذهب،از جنگ، از تمدن، از پیشرفت یا از هرگونه نشان استفاده می کند تا بیشتر بهره ببرد ... نباید گول خورد ... همه ی اینها، یک به یک می ایند و می روند. هدف سرمایه است.
Subscribe to:
Posts (Atom)