Tuesday, January 18, 2011

تمرین نوشتن ماجراهای عاشقانه
"خشم کودکانه"۲


من خشمگین می شوم ... و من زیر همه چیز می زنم. خشم اما خیلی زود -همراه طوفان های عاشقانه ی پردرد- به احساس محبتی عمیق بدل می شود. خشم عاشق کیمیاگری است که آن مطالبه ی دردناک عاشقانه را،‌به چیزی از جنسی دیگر، به محبتی آرام تبدیل می کند.

من یادهای عاشقانه و محبت یکپارچه را برای خود بر می دارم ... و اندوهی را که تو سرچشمه اش می شوی ... و خشمم را -از انتخابی که می کنی بی آنکه مسئولیتش را به تمامی بپذیری- به تو می میدهم که راهتوشه ی سفرت باشد. به من بگو عشق من، چند بار ... چندبار بر سر دوراهی تردید ایستادی ... چند بار این همه به یادت آورد که راهی به پشت سر پیدا نخواهی کرد ... -آنجا که‌من در هم شکسته و غمگین برجای همیشه مانده ام.

1 comment:

irzia said...

baezi ha az jense mandan saxte nashode and... che mishavad kard!!?!!