من باز عاشق می شوم
تو باز دلگیر
و من خیال می کردم از این بیشتر نمی شد که دلگیر شد
آنقدر که تو هستی
من باز عاشق می شوم
و نمی بینمت تا کنار دیوار با بازوهایم محاصره ات کنم
و راست در چشمهایت نگاه کنم و بگویم که این همه
اگر نه خواسته ی تو که بایسته ی آنچه هست که در میان ما گذشته است
قرارمان این بود که عاشق بمانیم
من هستم.
.همچنان
تو دلگیری
همیشه
1 comment:
لیلا جان، توی یکی از کامنتهات اظهارنظرجالبی دیدم درباره شکل جدید خانواده. به نظرم منطقی و جالب توجه آمد. دوست دارم نظرت را راجع به مونوگامی بدانم و رابطه های موازی.
میبخشی که بیربط است کلا به این پست.
Post a Comment