Sunday, August 21, 2011

خیلی وقت نداشتم ... شعر هم اصلا برای ترجمه آسان نبود ...
زیان شمس اصلا زبان آسانی برای ترجمه نیست
حالا می گذارمش اینجا تا باز که رویش کار کنم

آزادی
شمس لنگرودی

با خالكوب ستاره ها
بر تاريكی دست ها
عابران به سوی تو بال می زنند
می آيند
تا در حياط خانه تو
گل های پژمرده خود را بكارند
و تو از راهی می رسی
كه پريشانی دور می شود...
تو اينهمه نزديك بودی و اينهمه دور به نظر می رسيدی!
پس پلك هايمان بودی، و ديده نمی شدی!
درهايت را باز كن
ما ايستاده ايم
خيابان های تو ما را پيش می برد
ما می آئيم
تا جای واژه نارنج نارنج
و جای هوا هوا بنشانيم
و در شعری زنده شناور باشيم...
تو نخستين حرفی
كه نخستين برگ های بهاری به زبان می آرند
نخستين نانی
كه پس از جنگی شوم
از تنور دهكده ای خارج می شود
نخستين نامی
كه بر بچه زندگی می گذاريم...
در هايت را باز كن
ما می آئيم
با عكس جوانی تو
در جيب پاره مان
و هر چه كه نزديك تر می شويم
تو جوان تر و زيباتر می شوی
درهايت را باز كن
هر چه نشانه است در كف مان
خانه توست
ای آزادی
Freedom
By: Shams Langroudi

With tattoos of stars
On darkness of their Hand
Pedestrians wing toward you
They come
To plant their faded flowers
Inside your house’s backyard
And you arrive via that road
Off which sorrow goes away ...
You were so close and seemed so far away!
You were behind our eyelids, and would not be seen!
Open your doors
We have risen
Your streets take us forward
We come
To reinstate Tangelos for the word Tangelos
And air for air
To float inside a vivacious poem ...
Your are the first letter
Which the first spring leaves moot
The first bread
Which comes out of an oven in some village
After an ominous war
The first name
We choose for life’s newborn ...
Open in your
We advance
With pictures of you in your youth
In our torn out pockets
And the closer we get
You turn younger and prettier
Open your doors
Whatever sign on palms of our hands
It is your home
You, Freedom.

Translated by: Leilaye leili

صفحه ی ترجمه ی شعر من در فیسبوک

No comments: