زیان شمس اصلا زبان آسانی برای ترجمه نیست
حالا می گذارمش اینجا تا باز که رویش کار کنم
آزادی شمس لنگرودی با خالكوب ستاره ها بر تاريكی دست ها عابران به سوی تو بال می زنند می آيند تا در حياط خانه تو گل های پژمرده خود را بكارند و تو از راهی می رسی كه پريشانی دور می شود... تو اينهمه نزديك بودی و اينهمه دور به نظر می رسيدی! پس پلك هايمان بودی، و ديده نمی شدی! درهايت را باز كن ما ايستاده ايم خيابان های تو ما را پيش می برد ما می آئيم تا جای واژه نارنج نارنج و جای هوا هوا بنشانيم و در شعری زنده شناور باشيم... تو نخستين حرفی كه نخستين برگ های بهاری به زبان می آرند نخستين نانی كه پس از جنگی شوم از تنور دهكده ای خارج می شود نخستين نامی كه بر بچه زندگی می گذاريم... در هايت را باز كن ما می آئيم با عكس جوانی تو در جيب پاره مان و هر چه كه نزديك تر می شويم تو جوان تر و زيباتر می شوی درهايت را باز كن هر چه نشانه است در كف مان خانه توست ای آزادی | Freedom By: Shams Langroudi With tattoos of stars On darkness of their Hand Pedestrians wing toward you They come To plant their faded flowers Inside your house’s backyard And you arrive via that road Off which sorrow goes away ... You were so close and seemed so far away! You were behind our eyelids, and would not be seen! Open your doors We have risen Your streets take us forward We come To reinstate Tangelos for the word Tangelos And air for air To float inside a vivacious poem ... Your are the first letter Which the first spring leaves moot The first bread Which comes out of an oven in some village After an ominous war The first name We choose for life’s newborn ... Open in your We advance With pictures of you in your youth In our torn out pockets And the closer we get You turn younger and prettier Open your doors Whatever sign on palms of our hands It is your home You, Freedom. |
صفحه ی ترجمه ی شعر من در فیسبوک
No comments:
Post a Comment