چه خبر از اون آدمای بی نشون
که نیمه ی شب ها واسه دلشون
توی کوچه های شهر می خوندن
رعنا تو کجایی،رعنا آخ سیاهی
در ان ساعتهای شب حالا یاشار یوسف را در آغوش دارم و با هم حال و هوایی داریم که یک جورهای عجیبی عاشقانه است ... سرتاپایش را می بوسم تا می خوابد. می گوید: «آی لاو یو مامی» و خوابش می برد ... او در آغوش من و "بانی" و "موشی" در آغوش او.
3 comments:
جاان چه خنده ی خوشگل و سلامتی داره این یاشار نازنین
خیلی بچه دوستنداشتنی هست.بچه ها همشون دوستداشتنی هستند اما بعضیهاشون یک کم بیشتر.یاشار یوسف در دسته یک کم بیشتر ها قرار داره
ممنون
البته این خنده اش که از روی آگاهی اش به خضور دوربین است مرا یاد سیاستمدارها و ژستهای انتخاباتی شان می اندازد!!
تنها فرقش این است که آن خباثت موجود در عکسهای انها در او نیست ... شاید جون هنوز کوچولوست
لیلای لیلی
Post a Comment