Sunday, January 22, 2012

خوب است شايد
كه به گذشته بارگشتي نيست
شايد اگر بود
پاك كن را بر مي داشتيم
و آن داستانهاي عشقي بي انجام و دردناك
دوستي هاي منقضي شده
بوسه هاي بي هدف اينجا و آنجا
يك شب داغ پر هوس بي فردا
جنيني را كه نطفه اش بسته نشد
آن روز رفتن
آن اولين روز ديدار
اين همه را پاك مي كرديم
و به جايشان چيزهايي مي گذاشتيم
كه معناي معيني دارند
معنايي به تعريف امروز
و چيزهايي مي گذاشتيم
كه رنگي از درد نداشته باشند
بوسه ها، فشردنهاي دستها در نهاني، گريه هاي شبانه
همه و همه شايد مي رفتند
و طرح يكنواختي مي ماند
به قامت امروز

خوب است شايد
كه به گذشته بازگشتي نيست
و اين طرح گسترده و رنگ رنگي كه امروز ماست
همين است كه هست
همين كه هستيم


*این یک شعر نیست.

3 comments:

Anonymous said...

نگاه متفاوت و قشنگی به گذشته بود ...

Anonymous said...

فوق العاده بود ، لذت بردم از نوشته ات

sama said...

بسیار زیبا بود دوستم
به قول شاعر
جانا سخن از زبان ما میگویی