Monday, February 6, 2012


در حواشی دیدن مجدد The Thorne Birds:

زن که باشی؛
بیست سال پیش که فیلم را نگاه می کردی، با مگی همزاد پنداری می کردی و از کینه و حسادت عاشقانه ی عمه ات، این پیرزن متوقع و خودخواه رنج می بردی!

اینروزها که فیلم را نگاه می کنی با مامان مگی (سرکار خانم فی) ارتباط برقرار می کنی ... عشقش به بچه ی حرامزاده اش که تنها یادگار است از معشوق از دست رفته ... ازدواجش با مردی نازنین که عشق زندگی اش نیست ... تلخی ...یک زندگی بدون عشق ... و از دست دادن آن مرد پیش از اینکه هرگز گفته باشی یا حتی دانسته باشی که اوست که دوست می داری.

بیست سال دیگه فیلم را نگاه کنی با سرکار خانم جا افتاده ی صاحب مزرعه (مری کارسون) ارتباط برقرا می کنی. قلبت برای «پدر رالف» می زند. می گویی: «من عاشقانه دوستش دارم و در قلبم هنوز جوانم»!

***
مرد که باشی؛
بیست سال پیش فیلم را نگاه کنی با «پدر رالف» همزاد پنداری می کنی،‌الان که نگاه کنی با «پدر رالف» همزاد پنداری می کنی، بیست سال دیگر هم نگاه کنی با «پدر رالف» همدردی و همزاد پنداری می کنی.

؟؟!!

3 comments:

مهراد عطایی فرد said...

زن که باشی فکر میکنی همه ی مرد ها با پدر رالف همزاد پنداری میکنی

کتاب این فیلم آن هم نسخه ی قدیمی اش را بارها خوانده ام فیلم اش را بارها دیده ام ولی هیچ گاه مگی و رالف را نبخشیدم ، حماقتی که دوست داشتن را به لجن کشید حماقتی که دختر مگی دیگر تکرار نکرد

درین داستان می توان همه را تا حدودی درک کرد اگر کسی دیوانه بار دنبال پول در آوردن است تکلیفش معلومست
اگر کسی حاضرست سکوت کند و با مردی بماند تا پسرش از دست نرود تکلیفش معلوم است
و خیلی های دیگر
این جا تنها مگ و رالف بودن که هیچ گاه نفهمیدند واقعا چه می خواهند و هیچ گاه نتوانستد انتخاب کنند و سردرگمیشان زندگی خودشان ، دن و خیلی های دیگر را نابود کرد

Leilaye Leili said...

من با حرف شما مخالف نیستم
و در موقع دیدن فیلم (دوباره دیدن فیلم بعد از بیست سال و اندی) به همین فکر می کردم
در عین حال یادم هست که خودم هم در گیر رابطه ای بسیار پیچیده بودم که امروز به تظرم پیچیدیگی اش چیزی به جز بچگی و همچنین حماقت خودم نیست

روابط انسانی را نمی شود از بیرون نگاه کرد و قضاوت کرد
پیچیدگی اش شاید تنها در همین جاست

لیلای لیلی

Anonymous said...

وای من کارتون مهاجران رو این حالت بودم هر دفعه که پخش می شد با یکی از اعضا همذات پنداری داشتم