Friday, February 10, 2012

نمی تواند بفهمد چطور آدمی که از کوچکترین نشانه های آزادی های فردی در هراس است،‌از آزادی جنسی یا ازادی مطلق ذهنی، آدمی که اندازه های یک زندگی را اگر نه بر پایه های قدیمی یا چیزهایی از نوع «خدا ...  شاه ... میهن !» که حالا بر چیزهای متعارف دیگری از نوع «موفیقت تحصیلی، تشکیل خانواده و موقعیت اجتماعی/فرهنگی/سیاسی/خانوادگی» می سنجد ... می تواند حتی فکر کند که آزادیخواه است.


آزادی، در آن مفهومی که من به آن معتقدم، در درون هر فرد و از هر فرد آغاز می شود و نه در یک مفهوم اجتماعی.

و شاید همین است که همیشه سعی کرده ام که خود را رها کنم ... و در این راه شاید سختترین کار این بود که نه به تو، که به تصویرم در چشمان تو پشت کنم. که شانه بالا بیاندازم و فکر کنم:‌«What The Hell» و بروم.

2 comments:

مریم فرزانه said...

عالی

Ajand Andazehgar said...

یک هم "شاتقی زندانی دختر عمو طاووس" اخوان است که در اندیشه ی رهایی نیست