Sunday, November 18, 2012

كنار پنجره نشسته اي و به قطار مجاور نگاه مي كني ... نمي تواني بداني كه تويي كه مي روي يا ان ديگري.

قطارها از كنار هم گذشته اند.
حالا مي تواني بداني.
اگر بخواهي كه

1 comment:

Anonymous said...

سلام . خیلی وقت است که لیلای لیلی را ندیده بودم .
یعنی از آن سال ها که هی وبلاگ می خواندم و هی می امدم این جا که نه آن وبلاگ سیاه لیلا را کامنت می گذاشتم گذشته است و من هنوز وبلاگ می خوانم . گاهی می نویسم .
اما الان این اسم از این وبلاگ یک بویی از قدیم رو تو دماغم پیجوند که حیفم اومد این جا کامنت نزارم .
یاد آن لیلا بخیر
روز این لیلا بخیر