Even a glance at the past انطور كه به انگليسي گفته مي شود مي تواند قرارم را بر هم بزند
كي گفته بود كه "بازگشت همه چيز را خراب مي كند؟"
و ما روي خرابه ها چنان بنايي ساختيم، هر يك ... براي دل خودمان ... كه
حالا تب هيچ زلزله اي هم ما را به ان خرابه هاي خواستن و نتوانستن باز
نخواهد گرداند. تلي از روزمرگي و روزمره گي ... قبض هاي اب و برق و تلفن و
فيش هاي حقوق و برگه هاي جريمه و جلسات خانه و مدرسه و قرهاي كمر با ترانه ي
كلاغ سياه قارقارو سر كن و كلاس موسيقي و سفر به فلان شهر و سند اين خانه و
ان ماشين عين جلبكي سخت و تيره روي همه چيز را با چنان سختي پوشانده است
كه ...
عجيب نيست؟
اولين نشانه ي عشق من به تو بيزاري ام از هر ان چيزي ست كه هستم.
No comments:
Post a Comment