يك چيز غير معمولي در ان هست.
خُب همينطور است. ما پاي همديگر نمانديم ... انطور كه معمول است و مي گويند: "پايش ايستادند!"
اما در هر قدم نگاهي و كلامي متقابل .... به مهر ... به درد ... به
تلخكامي ... به دلتنگي ... به درك ... به مهر. به مهر. به درد. به مهر.
و راه؟ مي برد ... مي رود ... باز مي گردد ... باز نمي گردد. چه اهميتي دارد ... وقتي تو هستي؟
پایش نایستادیم ... یا پای هم ... اما هرگز هم نبریده ایم ... یک چیزی مانند برزخ عاشقی ... که من خیلی دوستش دارم.
No comments:
Post a Comment