آن ترانـــه دور
در جنگــلي
پائين تر از دهکده اي سبز
ترانه اي مي زيست که از ياد همگان رفته بود .
گويا همين غروب ديروز
يا شايد قرني پيش
کسي آن را خوانده و رفته باشد.
آن ترانه
که بالهايي از باد داشت
ماديان آسمانها بود و
سايه چنار بزرگ سرزمينش
آن ترانه
عشق نخستينم بود که
تنها با يکبار شنيدنش چشمه اي زلال شدم
اما روزگارانم آزمود و
عمر به امتحانم کشيد
که در کنار ساليانش جا گذاشتم و رفتم
اکنون
گاهي در چشمان معشوقم
سوسويي مي وزد
و آن ترانه دور و دست نيافتني
از آنجا قد مي کشد
شعري از چنگيز علي اوغلو ـ شاعر معاصر جمهوري آذربايجان
No comments:
Post a Comment