Thursday, January 9, 2003


خيلي ها انگار شبهاي مهتابي داشته اند و يارشان را مي خواسته اند. من و تو تنها نبوديم. اما من هميشه اينرا كه ” سيمــا مافيهــا“ خوانده است از همه بيشتر دوست داشته ام. گمانم تو هم همينطور. صدايمان اوج مي گرفت: كِي باشد و كِي باشد وكِي باشد و كِي .... مِي باشد و مِي باشد و مِي باشد و مِي ....

دير نيست هنوز. كمي بيشتــر بمانيم. ماه هنوز بالا نيامده است. در راه بازگشت آن را با هم مي خوانيم ... يك بندش را من، يك بندش را تو ... باشد؟




No comments: