خوب بالاخره پاييز رسيده و دارد رنگ و روي همه چيز را تغيير مي دهد. مثل يك نقاش بي حواس كه هي سطل رنگش را عوض مي كند و نمي تواند بالاخره تصميمش را بگيرد كه كدام رنگ مناسبتر است. گمانم اخرش خسته خواهد شد و بادي خواهد فرستاد و همه ي برگه را از سرشاخه ها خواهد ريخت تا دوباره سر فرصت سبز و تر و تازه از نو برويند.
برايت نگفتم كه با يكي از دوستانم يك كابين كوچولو گرفته ايم در جايي در 300 كيلومتري شمال تورنتو. در ميان پارك بزرگ جنگلي به نام آلگان كويين پارك. فكر كردم فايده اش چيست ... جز افزودن بر فاصله ها. در واقع مي رويم كه در ميان جنگل پياده روي كنيم و برگهاي زرد-نارنجي-سرخ را تماشا كنيم. فردا مي رويم تا يكشنبه شب كه برمي گرديم. فكر مي كنم به اينكه پاييز فرا رسيده است ... شايد براي من هم ... نمي دانم... از سياهي بالاتر مگر رنگي هم هست نازنين ...
مثل هميشه بايد يگويم: بگذريم ...اما خودمانيم! نگاهش كن آخر ... مي شود از آن صرفنظر كرد؟
No comments:
Post a Comment