*بليط کنسرت ابی را گرفتم. پرسيدن نداشت راستش ... من عاشق "تو را نگاه می کنم" هستم ... اما بی برو برگرد آهنگ در خواستی منخاکستری است !
** امروز گروه فيلممان بعد از دو هفته باز جمع شده بود. فيلم ”بيوه ی سنت پير را ديديم“ از پاتريس لاکونته .. موقع بحث آخر فيلم که در ان ”ژوليت بينوشه“ همزمان عاشق دو مرد بود و هر دو را هم از دست داد، مريم ( که اينبار برای اولين بار با شايان آمده بودند خانه ی من) در نقل جمله ای از گدار گفت که: "رابطه ی دو نفره خسته کننده است ... رابطه ی سه نفره اما سخت کار می کند!". هم من می دانم و هم تو که چندان هم اينطور نبود برای ما. می شود گفت که رابطه ی ما تا دونفره بود يک جور غير قابل تحملی پيچيده بود ... سه نفره که شد تبديل شد به غير ممکن.
***فردا قرار است صبح با بچه ها برويم رستوران دربند کله پاچه بخوريم ... بعدش هم با علی برويم اسکی . اگر خوب نگاه کنی می بينی که من حقيقتاٌ قاتلم ... اما حرفی هم نيست. چرا که مقتول هم خودمم.
No comments:
Post a Comment