شبی که
شاهين دلتنگستان را ديدم، در يکی از نقاط ساحلی لس آنجلس، به سختی با دوستانم غرق يک بحث اتشين بوديم که من روز قبلش با حرفی دردفاع از مصرف هروئين شروعش کرده بودم. گمانم شاهين کمَکی از ما ترسيد!! بحث بالا گرفت و دوستانم تقريبا می خواستند مرا خفه کنند که در آزادی مصرف Drug حرف می زدم و اينکه زندگی تجربه ای خيلی شخصی است و بدی و خوبی در زندگی فردی مفهوم ندارد. دوستم سارا با خشم از اثرات مخرب اجتماعی اعتياد می گفت ( من اساسا با اين کلمه هم مسئله دارم!!) و يکجايي که من با سادگی کودکانه ی خبيثی گفتم :" اين زندگی مال من است و من نمی گذارم که ادمها با بد و خوب مسخره شان امکان تجربه ی بی واسطه ی آنرا از من بگيرند ... و اينکه شايد يک ساعت زندگی بعد از تزريق هروئين شايد برابر است با ده سال اين روزمره ی بی مزه ی مزخرف ..."، به شاهين گفت: "مشکل ليلا اينست که از بيست سالگی نخواسته است که عوض شودوتا هفتاد سالگی هم همينطوری می ماند!" ... موقع خداحافظی شاهين جنتلمنانه به من؛ که از تنش بين خودم و دوستانم عذر خواهی می کردم؛ دلگرمی داد که: داشتن دوستانی به اين نزديکی که آدم بتواند اينطوری باهاشان دعوا کند کلی ارزش دارد!
فردای آنروز به
شاهين زنگ زدم که تشکر کنم ( آخرتوی آن داد وقال پول شام را هم شاهين حساب کرد و دوستانم پدر مرا در آوردند!!) و او به من نصيحت کرد که اگر با کسی "راندوو" داشتم با دوستانم نروم که ... هاهاها .... بماند ... امشب مراسم
اعطای جايزه ی جينی است که مخصوص سينمای کاناداست (فعالانش هم اين کبکی های چپ هستند گمانم) و کلاس و شکلش اساسا با اسکار مسخره ی هاليوود قابل مقايسه نيست(از اسکار و فيلمهايش بدتر هم مگر داريم؟!). تعجبی ندارد که Barbarian Invasion جوايز را قلع و قمع کرد. بگذريم ... جايزه ی بهترين فيلم مستند را داد به فيلم Addicted City که به نظر می رسد که فيلمی است در مطرح کردن حقوق و شرايط آنها که زندگی با Drug را برگزيده اند. دست اندر کاران تهيه اين فيلم که گویا در ونکوور اتفاق می افتد شهردار سابق ونکوور و یک پرستار هستند ... می روم که فيلم را ببينم.
FIX: The Story of an Addicted City
Genre: Documentary
Directed by Nettie Wild
No comments:
Post a Comment