Wednesday, November 23, 2005

باغ پلنگان
محمد حقوقی

واپسین کلاغ پسینگاهم از آن بامباغ سبز برخاست
و از فراز اطاق های مرده ی دامنه گذشت
دیگر تنها ماه بود
که ما را
تن هایی که رفته رفته همسیاه می شدیم
تنها می دید
یک روان و دو تن
یک نگاه و دو چشم
دو چراغ جادو
در باغ پلنگان
با کانون چاذبه اش
که انبوه ترین درخت گردوی دنیاست
نمایه ی تو گیسو همه سو !
بید بیدها
که در سایه ی تو
پلک هام
رفته
رفته
می افتد
تا رؤیام
آمده آمده
باز شود
رؤیای پلنگ بیتاب
از این بام
تا تو :
ماه تابان !

No comments: