Saturday, February 11, 2006

اینم همسلولی من!
شبها تنگ من می خوابد ... صبحها با بالا و پایین پریدنهایش بیدار می شوم ...
دیشب دستها و سرش را روی بازویم گذاشت وخوابید ...
الان هم همینجا نشسته و پنجه اش روی دستم است و نمی گذارد تایپ کنم.
یک موسیقی سنتی گذاشته ام ... در این لحظه روی شیشه ی مونیتور دست می کشد ... نرم.
می توانم ساعتها کارهایی را که می کند تعریف کنم و باز هم خواهد ماند. باید ببینی اش.
عکسها مال مدتی قبل هستند. الان بزرگتر شده است. آن عکسی را که دارد پای دوستم را گار گار می کند از همه بیشتر دوست دارم.




No comments: