انگارش نه انگار ،
يادش نيست.
خميازه ی پاييز ،
بهار دست تو ،
يادش نيست .- انگارش نه انگار
خيالش نيست،
صدايش می زدی پر می گرفت ،
يادش نيست .او تو را ترانه صدا می کرد ،
تو او را وسوسه.
عاشقی هايش ،
رويای بی تاب ات ،
يادش نيست.- خيال اش پر می گرفت ،
به ثانيه می گفت :
دوستت دارم ،
بانو،
عزيزم،
نهايت،
يادش نيست .
من تو را،
تو او را ،
هيچ کس ، هيچ کس را
يادش نيست.
No comments:
Post a Comment