Monday, August 14, 2006

یادداشت اول: این هفته راهپیمایی برای صلح در تورنتو تعداد بیشتری را به خودش جلب کرد. ۸۰۰۰ نفر بر اساس آمار کنفدراسیون عرب کانادا. من با یکی از دوستانم رفته بودم که احساسات ضد یهودی دارد و من همه اش نگران بودم که نکند به سرش بزند و یک چیز anti-Semitic آن وسط بپراند. از میان تراکت ها آن را انتخاب کردم که عکسی از استیون هارپر بر خود داشت و زیر ان نوشته بود:‌"استیون هارپر- دلال جنگ" و انرا بالا گرفتم.
چند باری که به دوربین های فیلمبرداری رسیدیم من ان را طوری می گرفتم که هارپر کله-پادیده شود ... از بس که نخست وزیر کشور مطبوعه ام دلم را برده است.

در میان سخنرانان بهترین سخنرانی را خانم رئیس سازمان زنان یهودی و همینطور مردی که رهبر اپوزیسیون یهودی های کانادا بود داشتند. آخرین سخنران -که در کنفدراسیون عرب مقامی هم دارد- بسیار بد حرف زد. او صحبتش را با این شروع کرد که من همین الان اخبار را چک کردم و خبردار شدم که امروز رزمندگان حرب الله ۱۷ تانک اسرائیلی رامنهدم کرده اند و ۳۰ سرباز اسرائيلی را به قتل رساندند... و جمعبت که بیشترشان عرب و لبنانی بودند هورا کشیدند. من کلی دلگیر شدم. طبیعی است که در راهپیمایی صلح بایستی از صلح حمایت کرد و از هرگونه حرکتی که جنگ افروزی را تشویق می کند باید پرهیخت. اما خوب وقتی پا در Coalition نیروهای مخالف جنگ می گذاری و شعار Solidarity را سر می دهی باید بپذیری که آدمهایی همراه تو خواهند بود که تو عقایدشان را قبول نداری.

وقتی بعد از یک ساعت و نیم زیر آفتاب ایستادن و گوش دادن به هوارهوارهای عصبانی برخی از سخنرانان راه افتادیم در جلوی وانتی قرار گرفتیم که از بلندگوهایش آهنگی عربی پخش می شد و زنان و دختران عرب به همراه اهنگ دست می زدند و این توجه مردم را جلب می کرد. من ابتدا حرکت را تایید کردم. من همیشه از این تصویر وحشتناکی که مردم امریکای شمالی از اعراب دارند نگران می شوم. به نظرم دیدن اینکه این ادم ها ان تروریست های خشمگین با ان چشمان خون گرفته و بیرحم -انچنان که Media اصرار دارد انرا به مردم بقبولاند- نیستند به نظرم بد نیست. اما بعد از مدتی گوش کردن به متن ترانه متوجه شدم که چیزی است بر علیه صهیونیسم و برای امام حسن (که شاید هم منظورش همین شیخ نصرالله بود) می خواند و نگران شدم. پس خودمان را از ان جماعت دور کردیم. فکر کردم مطمئن ترین جا راه رفتن پشت انهایی است که پرچ سرخ دارند. اینطوری لااقل از شرم همراهی فاندامنتالیستها مبرا می شدیم. اما داس-چکش-ستاره ی پرچم اینها هم کمی تا قسمتی حال گیری بود و کم تر از آن یکی جای نگرانی نداشت پس ما باز هم عقبتر ماندیم و با یک عده آدم که از ملیت های مختلف بودند همراه شدیم و همان شعاری را سر دادیم که فکر می کردیم لازم است:
چه می خواهیم؟
صلح.
کی؟
همین حالا.

یادداشت دوم: به نصیحت پویا و رضا گوش کردم و تصمیم گرفتم ترجمه ها را برای جایی بفرستم که خواننده دارد (نه این وبلاگ نیمه رمانتیک!). پس این و این ترجمه را انتخاب کردم و فرستادم برای سایت ملی-مذهبی. کمی تا قسمتی ویرایش لازم دارند .. می دانم. حالا باز جدی تر که شدم وقت برای ویرایش می می گذارم. سایت ملی-مذهبی یکی از سایت هایی است که سطحی و شعاری هم نیست ... مرا هم خیلی نمی ترساند ... من که سالهاست از این همه جبهه بندی های اطرافم سرگشته و هراسانم.

یادداشت سوم: این تنها عکسی است که CBC NEWS از راهپیمایی ضد جنگ شنبه نشان می دهد. هاه! ای کانادای حامی اسرايیل ...

No comments: