Sunday, May 10, 2009

نباید بترسم. نباید بگذارم یک یا دو یا هزار تجربه من را به آنجا برساند که فکر کنم چیزی را می خواهم اما توانش را ندارم یا جسارتش را ندارم یا حسش را ندارم که از پی اش بروم و در چشمهایش نگاه کنم و بگویم: "من تو را می خواهم*".
بدتر گمانم آنست که من را به آنجا برساند که دیگر نخواهم ... در هراس از زمین خوردن ... از دست دادن ... از دست رفتن ... و وانهادگی.

*****

این خاصیت بزرگ شدن است ... نه ... خاصیت زندگی میان آدم بزرگ هاست. آدم بزرگ حواسش جمع است تا چیزی را از دست ندهد مگر چیز دیگری بدست آورد. واگر غدد فوق کلیوی اش ترشحاتی از جنس ادرنالین بکنند و حالی به حالی بشود راهی را برمیگزیند که در آن از آنچه دارد هیچ را در این سودای نوزاد که معلوم نیست به کجا خواهد رسید، از دست ندهد.

جنازه ی گذشته را در یک نقطه ی امن دفنش می کند. ادم بزرگ با وزنه ی این همه سنگین تر از آنست که دورترک بپرد. همان حوالی آشیانه ... وآنجا که حس می کند که در قماری که می کند چیزی به دست نمی آورد ... برمی گردد. لاشه ی گذشته را از گودال در می آورد ... بی پروای آن بوی نادلپسند ماندگی. بو آشناست و خود از ابتدا به آن آغشته است ...

آدم بزرگ آن چیزی را که دارد ... دارد.
تو را ندارد ... و نمی خواهدت.

****

من از پشت سر هیچ با خودم نیاوردم ... و یاد نگرفتم چیزی را که در این لحظه با من است نگاه دارم.و راستش دلم نمی خواهد که نگاهش دارم. تا آنجا دوست دارمش که بدانم به آن تعلق ندارم و به من تعلق ندارد.
و دوستانم از من ایراد می گیرند که ساده لوحم ... و بی توجهم ... و قدر ناشناسم ... و خودم به خنده می گویم که POLOGAMY دارم

من وسوسه می شوم ... و وسوسه دلم را می برد، و راهی برای بازگشت باقی نمی گذارم . دوست می گیرم ... و باز حواسم رنگ می بازند و باز می زنم زیر کاسه کوزه ی همه ی آنجه هست و می روم.
من وسوسه می شوم و غدد فوق کلیوی ام آدرنالین پشت آدرنالین ترشح می کنند و هوایی ام می کنند و تب زده ... دلم نمی خواهد که راضی شوم به این همه که هست. و باور کنم به این همه که هست ... به این که همه نیست.

من خوابت را می بینم.
می خواهمت.
تو .... نامعلوم.

می بینی. من هنوز بزرگ نشده ام.

2 comments:

reza said...

چه اصراری داری به پذیرفتن؟

دريا said...

همه از يوسف گفتند اما من مي خواهم از پدر جان بنويسم
پدر خوب و مهربان و زيباييست
تبريك مي گويم به خاطر انتخابت ، )