Thursday, April 8, 2010



پدرش و من به اسم نمی خوانیمش ... صدایش می کنیم : «بهترین پسر دنیا»
و می نشینیم و برای هم با شوق و ذوق از کارهایی که می کند تعریف می کنیم ... در حالی که هر دو با او هستیم و هر دومان می دانیم که دیگری می داند ... اما چند باره بارگو کردنشان لطفی دارد ناگفتنی ... و این در حالی است که وروجک مهربان و دوست داشتنی همانجا به همان کارها مشغول است.

موجود عجیبی است پسرک ... دلربا ... مهربان ... آرام ... و به طور نگران کنننده ای مستقل!
دل من را از عشقی پر کرده است که فکر می کردم هرگز دوباره تجربه نخواهم کرد.
فکر کردم بگویمش، سرچشمه ی شادی هایم را.

یکی از عکس ها درست پیش از اینست که موهایش را بزنم .

13 comments:

Vida said...

I don't want to say what did I tell you? ;)

Vida said...

By the way, be careful with giving huge responsibility to a little child... behtarin pesare donya mitoone ma'nish in bashe ke hich eshtebahi jayez nist :(, ya inke natijehash in mitoone beshe ke mesle aghlabe mardaye Irani kheyli az khod moteshakker bar biyad!!!:(

لیلا said...

ویدا جان

می دانی که در نظر من بهترین پسر دنیا کسی است که از اشتباه کردن نترسد ... هی بخورد زمین و هی پا شود ... گریه کردن بلد باشد ... و دوست داشتن.

گمان نکنم خیلی لوس شود ... رشید البته با همه ی سختگیری ذاتی اش خیلی بیشتر از من نرمش نشان می دهد و دائم ...باور کن دائم قربان و صدقه ی هر حرکت کوجکش می رود ...
من نه. من هم نه به او می گویم (و هر نه که م گویم یکبار پدرش به من میگورد بگذا بچه آزاد باشد قراردادهای اجتماعی را بااو تحمیل نکن! ...) ... هم می گذارمش به حال خودش که بازی کند ... می گذارم خودش راه برود (رشید دائم بغلش می کند و راهش می برد) ... و زمین که می خورد می گذرم خودش بلند شود ...

به هر حال یکی یک دانه است و غزیز دل ما دوتا ... و گمانم نمی شود که لوس نشود ... خاله ویدایش هم اینجا نیست که ...

لیلا

دارا said...

و رسالت من این خواهد بود
تا 2 استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آنها را با خدای خویش
چشم در چشم هم
نوش کنیم

زندگی رو جز نفس نوشته بالا نمیدونم
و مطمئنم پسرکی که با اندیشه های عمیق این دفتر لیلای لیلی، مرد شود
هرگز رنگ نامردی و نامرادی رو نخواهد چشید

مراقبش باشید

gio said...

salam, mesle maah hast in pesare to , khely naaz o dust daashtani, man ham hameye kar haaye pesaram ro baraye pedaresh tarif mikonam, ba inke bar haa va bar haa oonharo anjam mide vali har baar shirini va lezate khaasi dare, va yousefe to hanooz moonde baraye shirin zabaani va sohbat haaye shirinesh , roozhaaye khoobi daashte bashid

Vida said...

I posted another comment yesterday, but I don't see it!!! :(

It was like this: 1)Khoda be in pesaret rahm karde ke man oonja nistam vagarna enghadr chelande mishod ke...

2) dar gharizeye madariyat hich shaki nist! :)

3) khob yeki-yek-danegiash ke ghabele hal ast... ;):)

khamoosh said...

...
khoda negha darad! ma sha allah!
...

تاریک said...

به به
چه حس خوبیه بچه بزرگ کردن
ابدی شدن
ادامه ی حیات ناپایدار خود را دیدن

لیلای لیلی said...

دوستان

خیلی ممنون از کامنتهای مهربانتان ...
حقیقتا یوسف با حضور شیرینش خیلی چیزها به زندگی من و پدرش اضافه کرده است ... که به خواب هم نمی دیدیم ...
بی دلیل نیست که بیلیونها نفر انسان ذلتهای ان زندگی را نحمل می کنند و جان نمی سپارند ... این عشق که اینجا هست ... واین حس مسولیت ... کوچک نیست ...

به امید دیدار ... تک تک با گروهی :)
لیلای لیلی

ویدا جان said...

ویدا جان

این پسرک یکی یک دانه خواهد ماند ...
من حقیقتا در خودم نمی بینم که دو تا بچه داشته باشم ...
در خصوص یوسف می بینم که خیلی گذشتها را که لازمند ندارم ... و تربیتردنش از حالا کار سختی به نظر می رسد ... بسیار مستقل است ... و وقتی چیزی را می خواند یا کاری را می خواهد انجام دهد ... به هیچ ترفندی نمی شود مانعش شد و یا حواسش را پرت کرد ...

شروع کرده ام وقت گذاشتن ... تایم آوت دادن ... و انقدر خوب همه ی کارهای مرا می فهمد که گاهی ترس برم می دارد ... اما یک جور لجاجتی درش هست ... که از ۳ ماهگی اش قابل رویت بود ... که نگرانم می کند...

به پدرش -که حالا اصرار دارد برای یوسف خواهر/برادری بیاوریم- گفته ام: من رضایت کامل دارم که تو با کس دیگری بچه دار شوی ... من نه!
می توانی قیافه اش را تجسم کنی


لیلای لیلی

سوگند said...

مدتی است که در سفرم و کم نت را چک کرده بودم چه جیگری شده است این بهترین. وقتی دلهایمان با عشق وروجک هایمان پر می شود می توانیم باشیم و بگوییم می خواهیم باشیم بابد باشیم و این می شود معنی زندگی . ما هم یکی از این وروجک ها داریم که الان 12 ساله است و هنوز مه هنوز است من و پدرش می نشینیم و ساعت ها درباره کارهایش حرف می زنیم و سرمست می شویم. امیدورام همه وروجک ها و وروجک من و بهترین پسر لیلا همیشه سلامت باشند .

آذر said...

اي جانم. لپاشو ببين چه سرخن. چقد مامانيه اين آقا پسر ما

آذر said...

اي جانم. لپاشو ببين چه سرخن. چقد مامانيه اين آقا پسر ما