Saturday, July 16, 2011




دور مانده ایم از هم.
روزها نتوانستند و ماه ها نتوانستند و سالها هم نتوانستند و شهرها و کشورها و قاره ها نتوانستند چیزها را در میان ما تغییر دهند ... تغییر شکل شاید اما در ماهیت ... نه.
حالا اما صدایت دیگر فقط اندوهگین است. خشمگین نمی شویم و نیازمند نمی شویم و تندخو نمی شویم و حتی سرخورده هم نمی شویم... بعد از سرخوردگی ای به وسعت سالها.
حالا صدایت فقط اندوهگین است.

من ... اندوهگین نیستم شاید ... با یوسف و کار و روزها که به سرعت برق می گذرند .... نه من اندوهگین نیستم اما آنچه که بینمان گذشته است مثل بالهای پروانه ای در دلم بال بال می زند. هنوز.

2 comments:

گلادیاتور said...

خیال خام من
هنوز هم
در کوچه هایی که تو
از ان گذر کرده ای
به نگاه ایستاده
شاید باز هم متلکی
بگوید
و تو فرار کنی
...

lei la said...

آنچه که بینمان گذشته است مثل بالهای پروانه ای در دلم بال بال می زند
besyar ziba.....